بهترین فیلمهای جیمز کامرون

جیمز کامرون فیلمسازی است متفاوت از همه. او آثاری میسازد که همزمان بیپروا و کاملاً شخصی هستند و در عین حال محبوبیتی عظیم پیدا میکنند. او یکی از پرفروشترین کارگردانان تاریخ سینماست و در این زمینه فقط پشت سر استیون اسپیلبرگ قرار دارد که آثار بیشتری ساخته و زودتر وارد سینما شده است. وقتی به چهار فیلم پرفروش تاریخ نگاه کنیم، سهتای آنها را جیمز کامرون کارگردانی کرده که خارقالعاده است. او در ۴۳ سال گذشته فقط ۱۰ فیلم ساخته و ابایی از صرف سالهای طولانی برای فراهم کردن شرایط ساخت هر فیلم ندارد؛ چنانکه بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۲۲ کامرون تنها سه فیلم ساخت. اما این انتظارها معمولاً ارزشش را دارد، زیرا او آثاری افسانهای خلق کرده و حتی فیلمهای ضعیفترش نیز معمولاً ارزش تماشا دارند. در این مطلب فیلمهای جیمز کامرون را بر اساس کیفیت و از ضعیفترین به بهترین رتبهبندی کردهایم.
رتبهبندی فیلمهای جیمز کامرون
۱۰. Piranha II: The Spawning (1982)
۹. True Lies (1994)
۸. The Abyss (1989)
۷. Avatar: Fire and Ash (2025)
۶. Avatar: The Way of Water (2022)
۵. Titanic (1997)
۴. Avatar (2009)
۳. The Terminator (1984)
۲. Aliens (1986)
۱. Terminator 2: Judgment Day (1991)
۱۰ – Piranha II: The Spawning (۱۹۸۲)
باورکردنی نیست، اما پنج فیلم در مجموعهی پیرانا وجود دارد؛ از جمله یک فیلم تلویزیونی در دهه ۱۹۹۰ و دو نسخه سهبعدی در اوایل دهه ۲۰۱۰. این فیلمها عموماً کمارزش، مملو از خشونت اغراقآمیز و گاهی بیپروا هستند. عجیبتر اینکه قسمت دوم این مجموعه، پیرانا ۲: تخمریزی، نخستین فیلم بلند جیمز کامرون بود.
بیتردید این ضعیفترین فیلمی است که کامرون کارگردانی کرده، اما خودش تقریبا کارگردانی آن را قبول ندارد و فیلم را انکار کرده است؛ او ادعا میکند در جریان فیلمبرداری اخراج شده است. با تماشای این فیلم در روزگار کنونی، کاملاً مشخص است که پشت صحنه تولید بسیار آشفته بوده و نتیجه نهایی هم ضعیف از کار درآمده. با این همه، همین فیلم نشان میدهد کامرون از همان ابتدا به فضاهای آبی علاقه داشته است.

۹ – True Lies (۱۹۹۴)
از این نقطه به بعد، کار سخت میشود؛ چون هر فیلم جیمز کامرون که اولین فیلمش نباشد، در بدترین حالت «خیلی خوب» و در بهترین حالت «شاهکار» است. بنابراین، برخی فیلمهای واقعاً خوب را به اجبار در ردههای پایینتری قرار میدهیم؛ نه به دلیل کیفیت پایین، بلکه چون کامرون آثار بهتری دارد. باید گفت بسیاری از کارگردانان آرزو دارند بهترین فیلمشان به خوبی دروغهای حقیقی باشد، اما کامرون بارها از این فیلم بهتر ساخته است.
این فیلم سومین همکاری کامرون با ستاره بزرگ دهه ۸۰ و ۹۰ سینمای اکشن، آرنولد شوارتزنگر بود؛ کسی که دهه ۸۰ فوقالعادهای را پشت سر گذاشت و دهه ۹۰ او نیز به لطف این فیلم و همکاری دیگرش با کامرون، موفق ظاهر شد. دروغهای حقیقی همچنین یکی از شناختهشدهترین نقشهای جیمی لی کرتیس را در خود دارد و او و شوارتزنگر زوج قابلقبولی جلوی دوربین هستند. ماجرا حول زوجی میگذرد که با مشکلات زناشویی روبهرو هستند، در حالی که شخصیت شوارتزنگر باید مانع قاچاق کلاهکهای هستهای به آمریکا شود. ترکیب گسترده و گاهی اغراقآمیز اکشن و کمدی، در نهایت تجربهای سرگرمکننده همراه با شوخیهای خوب (هرچند گاهی کلیشهای) ارائه میدهد.

۸ – The Abyss (۱۹۸۹)
ورطه شاید قدرنادیدهترین و ناشناختهترین فیلم کامرون باشد. اکران این فیلم در سال ۱۹۸۹ بین دو دنباله علمی-تخیلی/اکشن نمادین کامرون قرار گرفت و به همین دلیل تا حدی تحتالشعاع آنها قرار گرفت. با وجود این، ورطه یک شاهکار فنی است و داستانی پرتنش دارد؛ تمرکز آن بر گروهی مستقر در یک سکوی حفاری نفت است که مأمور عملیات جستوجو و نجات یک زیردریایی هستهای غرقشده میشوند.
هفت سال بعد از فیلم پیرانا، ورطه به کامرون اجازه داد هم بهصورت نمادین و هم واقعی وارد دنیای زیرآب شود، آن هم با بودجهای بسیار بالا. این فیلم از نظر روایت و شخصیتپردازی به اندازه بهترین آثار او قوی نیست، اما در مقابل، جلوههای بصری جسورانه، فضای پرتنش و صحنههای باشکوه آن را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکنند، خصوصاً برای کسانی که هنوز فیلم را ندیدهاند. و البته، حجم عظیم حضور آب، حتی بر اساس استانداردهای فیلمهای جیمز کامرون، نیز ویژگی مهم دیگر این اثر است.

۷ – Avatar: Fire and Ash (۲۰۲۵)
در مقایسه با فاصله طولانی میان سه فیلم قبلی او (۱۹۹۷، سپس ۲۰۰۹، سپس ۲۰۲۲)، انتظار برای آواتار: آتش و خاکستر چندان طولانی نبود. بخش زیادی از فیلم همزمان با قسمت دوم فیلمبرداری شد، و این موضوع کاملاً محسوس است؛ زیرا از نظر بصری و تکنولوژیک جهشی بزرگ نسبت به قسمت دوم دیده نمیشود. البته این مسئله ایرادی ندارد، چون قسمت دوم از نظر فنی خارقالعاده بود و بهتر کردن چیزی که تقریباً بینقص است ممکن نیست.
با این حال، بازگشت برخی ایدهها و موقعیتهای داستانی قابلبحث است. با این وجود، فیلم با معرفی یک قبیله جدید ناوی بهعنوان نیروی خصمانه و دادن نقشهای تازه به شخصیتهای برگشتی، همچنان حرفهای تازهای برای گفتن دارد. از نظر صحنههای اکشن، این فیلم از قبل هم بزرگتر میشود و نشان میدهد هنوز راههایی برای افزایش مقیاس نبردها باقی است.
فیلم لحظاتی سوررئال و روانگردان دارد و به موضوعات سنگینی مثل استفاده شبه مواد مخدری از عناصر فانتزی/علمیتخیلی، اشاره به خشونت جنسی، سوگ عمیق و میل به رها کردن زندگی میپردازد. حجم بالای شگفتیها باعث میشود کوتاهیهای فیلم تا حد زیادی قابلچشمپوشی باشد. اگر مجموعه آواتار در همین نقطه بهعنوان یک سهگانه پایان مییافت، آتش و خاکستر پایان بدی نبود.
ادامه مسیر ممکن است دشوار باشد، زیرا این فیلم اندکی نسبت به دو قسمت نخست سقوط کرده است. اما با توجه به اینکه کامرون طی چند دهه تقریباً هیچ خطایی نداشته، اگر داستان تازه یا پتانسیل اقتصادی ادامه کار وجود داشته باشد، بعید نیست بتواند فیلم چهارم و حتی بهتر را نیز به موفقیت فیلمهای قبلی برساند.

۶ – Avatar: The Way of Water (۲۰۲۲)
برخی معتقدند آواتار: راه آبی ارزش صبر ۱۳ ساله و تأخیرهای متعدد را نداشت، اما گروهی دیگر این اثر طولانی اما چشمنواز از نظر علمی–تخیلی/ماجراجویی/اکشن را کاملاً در حد انتظارات خود یافتند. داستان به قمر شبیه زمین، پاندورا، بازمیگردد؛ جایی که جیک سالی و نیتیری اکنون خانوادهای تشکیل دادهاند، اما بازگشت دشمنی قدیمی، آرامش زندگیشان را بر هم میزند.
اگر قسمت اول خیرهکننده بود، این دنباله با برخی از بهترین جلوههای بصری تاریخ سینما، در مدتزمان بیش از سه ساعت، مرزهای تکنولوژی سینما را جابجا میکند. فیلم از نظر فنی آنقدر قوی است که حتی اگر بخشهای دیگر متوسطتر بودند، همچنان قابلقبول میبود. ظاهر، صدا و حس بصری اثر چنان قدرتمند است که خود بهتنهایی کافی به نظر میرسد.
داستان شاید مانند فیلم نخست ضربه عاطفی شدیدی نداشته و بیشتر زمینهسازی برای قسمتهای آینده باشد، اما همچنان جذابیت لازم را دارد. راه آبی از نظر شکوه بصری و تجربه غرق کننده، یکی از کمرقیبترین آثار تاریخ سینماست.

۵ – Titanic (۱۹۹۷)
تایتانیک بیتردید یکی از بهترین فیلمهای عاشقانهٔ تاریخ سینماست؛ با میراث و مقیاس عظیم و زمان روایت طولانی. از نظر ساختار، انگار دو فیلم در یک فیلم قرار گرفتهاند: داستان عاشقانه میان دو فرد از طبقات متفاوت اجتماعی، و یک درام فاجعهمحور عظیم. از نظر مدتزمان نیز با ۱۹۴ دقیقه طول، بهاندازهٔ تماشای دو فیلم کوتاه پشت سر هم زمان میگیرد.
روایت عاشقانه این فیلم در دل یک سفر دریایی شوم اتفاق میافتد و همین باعث شده تایتانیک در عین جذابیت عاشقانه، مملو از تراژدی باشد و این دو در هم تنیده شوند. این ترکیب دوگانه بهطرز چشمگیری هماهنگ عمل میکند و اثری پرفروش و ماندگار میسازد که با وجود اینکه شاید دیگر سینمادوستان از آن خسته و سیر شده باشند، همچنان نمیتوان انکار کرد کاملاً به هدفش رسیده است.

۴ – Avatar (۲۰۰۹)
نسخهٔ اول آواتار در سال ۲۰۰۹ میان فاجعه دریایی تایتانیک و جهان پرآب راه آبی عرضه شد؛ فیلمی که اگرچه به اندازه دو فیلم دیگر بر عناصر آبی تکیه نداشت، اما موفقترین آنها در باکسآفیس شد. آواتار همچنان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما ست؛ در حالی که راه آبی رتبه سوم و تایتانیک رتبه چهارم را در اختیار دارند.
مانند بسیاری از آثار بسیار محبوب، این فیلم نیز منتقدانی دارد، اما حقیقت این است که آواتار، بدون اغراق، پیروزی بزرگی برای سینمای بلاکباستر است؛ و احتمالاً همینگونه باقی خواهد ماند، حتی اگر بتوان ایراداتی جزئی به آن وارد کرد. این فیلم علمی–تخیلی در بلندپروازانهترین و قابل درکترین حالت ممکن است: ترکیب داستانی ساده اما احساسی، اکشن عالی و جلوههای بصری خیرهکننده، که تجربهای واقعاً شگفتانگیز خلق میکند.

۳ – The Terminator (۱۹۸۴)
برای بسیاری و شاید حتی برای خود جیمز کامرون، ترمیناتور نخستین فیلم سینمایی واقعی او محسوب میشود؛ بر خلاف پیرانا ۲ که آن را انکار کرد. این فیلم کلاسیکی با تماشای ضروری از دهه ۱۹۸۰ است و با وجود بودجه کم، ترکیبی موفق از سفر در زمان، اکشن، رومانس و حتی عناصر ترسناک ارائه میدهد.
در ظاهر روایت میتواند مضحک بهنظر برسد: رباتی از آینده بازمیگردد تا زنی را بکشد، در حالیکه انسانی از همان آینده برای محافظت از او اعزام شده است. اما کامرون این ایده را در نهایت مهارت اجرا میکند و انتخاب آرنولد شوارتزنگر در نقش شرور اصلی، به موفقیت فیلم کمک بزرگی کرد؛ نقشی که او را تبدیل به ستارهای جهانی کرد و شاید همچنان بهترین نقشآفرینی او باشد.
ترمیناتور نسبت به فیلمهای بعدی کامرون از نظر وسعت و بزرگی سادهتر است، اما از درستترین نوع از یک فیلم ساده است؛ سادگی که آن را تبدیل به اثری ماندگار کرد.

۲ – Aliens (۱۹۸۶)
جیمز کامرون بلد است چطور یک دنباله درست بسازد و بیگانگان نخستین نمایش توانایی خارقالعاده او در ادامه دادن یک داستان به شکلی رضایتبخش و تأثیرگذار بود. بیگانه ساخته ریدلی اسکات (۱۹۷۹) یک شاهکار علمی–تخیلی/ترسناک بود و کامرون در دنباله آن داستان ریپلی را ادامه داد و مسیر فیلم را به سوی ژانر اکشن برد.
اگر فیلم نخست بیشتر بر ترس استوار بود، این قسمت بیشتر اکشن محور است؛ با این حال تعلیق و اضطراب نسخه اول همچنان حفظ شده و هر دو همچنان فیلمهای علمی–تخیلی خارقالعادهای هستند، هرچند تفاوتهای ژانری قابلتوجهی دارند. بیگانگان انفجاریتر و پرتحرکتر است، ولی هرگز در تله اغراق و کاریکاتوری بودن نمیافتد. مقایسه و دیدن دو فیلم پشتسرهم تجربهای بینهایت رضایتبخش برای مخاطب خواهد ساخت.

۱ – Terminator 2: Judgment Day (۱۹۹۱)
با ترمیناتور و بیگانگان، میتوان گفت کامرون دهه ۱۹۸۰ سینما را فتح کرد؛ و همین را میتوان دربارهٔ دهه ۱۹۹۰ گفت: اول تایتانیک در پایان دهه، و پیش از آن روز داوری، که شاید برترین اثر او باشد.
کامرون با بودجهای بسیار بیشتر، دنبالهای ساخت که نهتنها از فیلم اول بهتر بود، بلکه با اکشن عظیمتر و احساسی عمیقتر پیش رفت. روایت دوستی پسری نوجوان با یک سایبورگ بیاحساس، شگفتانهای عاطفی و گاه طنزآمیز است. داستان سارا کانر ،قهرمان فیلم نخست، نیز بهطرزی شگرف توسعه مییابد و سکانسهای اکشن آن همچنان جزو بهترینهای تاریخ سینما باقی ماندهاند.
روز داوری نمونه اعلای سینمای بلاکباستر و بینقصترین فیلم کامرون است؛ اثری که جایگاه او را در جهان سینما تثبیت کرد.
گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.



