نقد فیلم«پارتنوپه»؛ جوانی در حافظه میماند

فیلم «پارتنوپه»، تازهترین ساخته «پائولو سورنتینو»، کارگردان بزرگ ایتالیایی است که در سال ۲۰۲۴ ساخته شد و نخستینبار در جشنواره کن به نمایش درآمد.
منوچهر دین پرست – ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| این اثر در ادامه مسیر سینمایی سورنتینو، که همواره میان زیباییشناسی بصری، تامل در معنای زندگی، و بازگشت به ریشههای عاطفی و شهری خود در ناپل حرکت کرده، اثری است عمیقاً شاعرانه و سرشار از حس نوستالژی.
«پارتنوپه» داستان زنی جوان به همین نام را روایت میکند که در ناپل دهه پنجاه و شصت میلادی بزرگ میشود؛ زنی که در میان عشقها، دوستیها، رنجها و جستوجوی هویت خویش، معنای زندگی را در پیوند با شهری مییابد که خود نماد تولد و زوال است.
سورنتینو در این فیلم، ناپل را نه فقط یک مکان، بلکه روحی زنده، اسطورهای و درعین حال فانی میبیند. پارتنوپه در واقع تصویر خود ناپل است و سورنتینو در قالب او به گذشتهاش بازمیگردد. به جوانی، به خاطره، و به نوعی شور زندگی که امروز کمتر یافت میشود.
در سطح روایت، فیلم بیشتر بر حال و هوا تکیه دارد تا داستانگویی خطی. پارتنوپه از دوران جوانی تا میانسالی طی میشود و در هر بخش، ما با لحظاتی شاعرانه و تصویری مواجهیم که مرز میان رؤیا و واقعیت را از میان برمیدارد.
سورنتینو مانند همیشه، با ترکیب رنگ، حرکت دوربین و موسیقی، جهانی میآفریند که بیش از آنکه بازتاب واقعیت باشد، پژواک احساس است. نماهای ناپل و کاپری در آفتاب طلایی مدیترانهای، صحنههایی از رقص، دریا، سکوت، و چهرههایی که هم زیبا و هم اندوهناکاند؛ جهانی را میسازند که میان لذت و مرگ در نوسان است.
اما این فیلم بیش از هرچیز حامل یک حس است: حس دلتنگی برای زمانی که گذشته است و هرگز بازنمیگردد. منتقدان بسیاری در نقدهای خود اشاره کردهاند که «پارتنوپه» فیلمی است درباره زیبایی ازدسترفته، درباره جوانییی که تنها در حافظه میماند و درباره ناپلی که در خاطره زنده است، نه در واقعیت امروز.
در ایتالیا واکنشها به فیلم دوگانه بود. بسیاری از تماشاگران و منتقدان، آن را با اشتیاق پذیرفتند و از حس شاعرانه و غم لطیفش سخن گفتند؛ اما برخی نیز نسبت به صحنهای در فیلم که به کاردینال و معجزه مذهبی سن جنارو مربوط میشد، اعتراض کردند و آن را توهینآمیز دانستند. با این حال، تقریباً همه نقدها در یک نکته همداستان هستند که سورنتینو هنوز همان شاعر تصویر است که سینما را با حافظه و احساس درمیآمیزد.
درک نوستالژی در«پارتنوپه» بدون شناخت جایگاه این حس در فرهنگ ایتالیا ممکن نیست. در ایتالیا، نوستالژی چیزی فراتر از دلتنگی صرف است؛ نوعی نگرش به زندگی است. ایتالیا کشوری است که گذشته در آن همیشه زنده است.
در خیابانها، کلیساها، میدانها و بناهایش تاریخ همچنان حضور دارد، و مردمش با نوعی احترام شاعرانه به گذشته زندگی میکنند. در چنین سرزمینی، حس بازگشت به ریشهها، دلتنگی برای دوران کودکی، و ستایش زیبایی ازدسترفته، به بخشی از ناخودآگاه جمعی تبدیل شده است.
نوستالژی برای ایتالیاییها نوعی ارتباط با هویت فرهنگی و خانوادگی است. این حس در ادبیات، موسیقی، و بهویژه در سینما به روشنی دیده میشود.
در سینمای ایتالیا، نوستالژی از زمان فدریکو فللینی جایگاهی اساسی یافته است. فللینی در فیلم «آمارکورد»، گذشته خود را با رؤیایی شاعرانه درآمیخت و جهانی ساخت که در آن حافظه و خیال درهم تنیده بودند.
پس از او، جوزپه تورناتوره با «سینما پارادیزو» نوعی عاشقانه نوستالژیک برای سینما و کودکی ساخت.
پائولو سورنتینو نیز وارث همین سنت است. در «زیبایی بزرگ»، «دست خدا» و اکنون در «پارتنوپه»، او همواره از ناپل و خاطرات شخصیاش سخن میگوید. او ناپل را چون زنی زیبا، فریبنده و در عین حال غمگین تصویر میکند؛ شهری که همواره در آستانه فروپاشی است اما از درون سرشار از زندگی.
برای تماشاگر ایتالیایی، فیلمهایی مانند «پارتنوپه» چیزی فراتر از سرگرمیاند. آنها نوعی آیینهاند که در آن مردم، چهره شهر و گذشته خویش را میبینند.
ناپل در این فیلم نه فقط پسزمینهای برای داستان، بلکه قهرمان واقعی آن است. همانگونه که پارتنوپه، شخصیت اصلی فیلم، در میان شور و سکون، میان آزادی و تنهایی، معنای زندگی را میجوید؛ خود ناپل نیز شهری است که میان شکوه تاریخی و آشوب معاصر سرگردان است. این بازتاب دقیق روح ایتالیایی است.
روحی که گذشته را فراموش نمیکند و از زیبایی در لحظههای زوال سخن میگوید.
نوستالژی در ایتالیا، برخلاف بسیاری از فرهنگهای دیگر، نوعی ضعف یا فرار از واقعیت تلقی نمیشود، بلکه نشانه حساسیت، عمق و عشق به زندگی است. در موسیقی، نقاشی و سینما، این حس نه فقط یادآوری گذشته بلکه ستایش لحظه است. درکی از زیبایی گذرا و ارزشِ لحظهای که دیگر بازنمیگردد.
در «پارتنوپه»، این حس به شکلی کامل حضور دارد. سورنتینو با تصاویرش، نه تنها به گذشته، بلکه به خویشتن بازمیگردد. او همانند قهرمانان فللینی، از طریق خیال به واقعیت دست مییابد و از طریق زیبایی، حقیقت را جستوجو میکند.
گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.




