داستان سقوط تیم منچستر یونایتد بعد از فرگوسن-۲

پس از قسمت اول مطلب سرگذشت منچستر یونایتد پس از الکس فرگوسن، در ادامه بخش دوم این مطلب را خواهید خواند.
طنز و مضحکه در ۱۲ سال گذشته مهمانِ غریبهای برای اولدترافورد نبوده؛ در واقع همراه همیشگی این ورزشگاه مشهور بوده است. آشفتگیهای پس از دوران فرگوسن در منچستریونایتد باعث شد باشگاه ابتدا دیوید مویس را (همان مربی منتخبی که سر الکس از باشگاه و هواداران خواسته بود از او حمایت کنند) ببلعد و سپس او را تُف کند؛ و بعد گرفتار دو غول بزرگ مربیگری اروپا شود که باشگاه را زخمی و خسته رها کردند. پس زمان چرخش به سوی استعدادهای جوانِ درخشان قاره فرا رسیده بود.
اما این تغییرِ مسیر پیشدرآمدی داشت؛ و چون داستان در مورد نسخهٔ جدید و آشفتهٔ یونایتد بود، آن پیشدرآمد با مربی ۶۳ ساله نسبتاً کمتجربهای آغاز شد؛ مربی پارهوقتی که هنگام تماس باشگاه منچستر یونایتد، رئیس بخش ورزش و توسعه لوکوموتیو مسکو بود.
زمانی که رالف رانگنیک اوایل دسامبر ۲۰۲۱ روبهروی دوربینها در اولدترافورد ظاهر شد، اعتمادبهنفس آرامِ فردی را داشت که میتوانست روزی پادشاه شود؛ یا دستکم پادشاهساز.
رانگنیک گفت: «کاملاً آگاهم که باشگاه شاید بهدنبال یک مربی جدید باشد. شاید اگر از من نظر بخواهند و همهچیز خوب پیش برود، همان توصیهای را بکنم که دوبار در لایپزیگ کردم؛ اینکه یک سال دیگر به کار با من ادامه بدهند.»
در پایان، رانگنیک نه پادشاه شد و نه پادشاهساز. نه این شغل را دریافت کرد و نه در انتخاب مردی که یونایتد مأمورِ آغازِ راهی تازهاش کرد، نقشی داشت. اریک تنهاخ بعداً فاش کرد که هرگز این دو با هم ملاقات نکردهاند و فقط یک تماس تلفنی و چند پیام واتساپ بین آنها ردوبدل شده است.
و به این ترتیب، مضحکه شکل گرفت. رانگنیک به مایه عبرتی در این بخش آشفته از تاریخ یونایتد تبدیل شد؛ نمادی از بلاتکلیفی ویرانگر و ناتوانی آشکار در سلسلهمراتبی که در اثرِ بیاثر بودن خود فلج شده بود.

نام رانگنیک به عنوان سرمربی موقت ثبت خواهد شد؛ کسی که جایگزین سرمربی موقت دیگری (مایکل کریک) شد که او هم جایگزین سرمربی اصلی (اوله گونار سولشر) شده بود. در بیش از یک دهه سقوط و نقاط تاریک، در این لحظه احساس میشد که یونایتد به کف نابودی نزدیک شده است.
با وجود اینکه این مرد ۶۳ ساله در آلمان بهعنوان «پدرخوانده پرسینگ شدید» تحسین میشد، آن دو فصل در لایپزیگ (که یکی از آنها در دسته دوم بود) تنها دورههایی بودند که او در دهه بعد از شکست مقابل فرگوسن در نیمهنهایی لیگ قهرمانان با شالکه، در سمت مدیریت فنی کار کرده بود.
او به هیچوجه برای آشفتگی و ناکارآمدی افسارگسیخته یونایتد آماده نبود؛ باشگاهی که قرار بود او آن را به دنیای نوین و مدرن هدایت کند و از وحشت بعد از فرگوسن دور سازد.
رانگنیک که به استهزا «رالف خرابکار» [Wreck-it Ralph] لقب گرفت، میخواست دستیارش لارس کورنتکا را با خود به اولدترافورد بیاورد، اما کورنتکا در مسکو ماند و به شکلی عجیب تحلیل زنده مسابقات یونایتد را از فاصله ۳,۶۰۰ کیلومتری انجام میداد.

رانگنیک بهجای او، کریس آرماس را استخدام کرد؛ کسی که اخیراً از هدایت تورنتو اخراج شده بود و بازیکنان یونایتد به دلیل شباهت لهجه و روشهایش با شخصیت سریال تلویزیونی مشهور فوتبالی، او را «تد لاسو» صدا میزدند.
ایوان شارپ، مربی جوان اسکاتلندی که رانگنیک او را از ردبول میشناخت، نیز به این سیرک پیوست. یکی از منابع در این باره میگوید: «او در MLS برای نیویورک ردبول تحلیل انجام میداد و حالا داشت کریستیانو رونالدو را مربیگری میکرد. بازیکنان از همان لحظه اول خوششان نیامد.»

رانگنیک زاشا لنسه را نیز بهعنوان اولین روانشناس تماموقت یونایتد در ۲۰ سال گذشته منصوب کرد، زیرا میخواست «به قلب، مغز و خون» بازیکنان وارد شود؛ دستکم او شخصیت آن را داشت که تیمی را به چالش بکشد که در دوره سولشر بیش از حد نازپرورده شده بود.
اظهارنظری که دوران او در یونایتد را تعریف کرد، ادعای «نیاز تیم به عمل قلب باز» بود. وقتی رانگنیک این جمله را در کنفرانس خبری کرینگتون در آوریل ۲۰۲۲ بیان کرد، عینکش را برداشت تا نشان دهد موضوع مثل روز روشن است.
با احساس اینکه شانس اندکی برای تصدی دائمی این سمت دارد، شروع کرد به بیان جملاتی بدون درخواست، که تیم رسانهای یونایتد را هراسان به دنبال پناه گرفتن میکشاند. کارنامهاش همان بود که از مردی میشد انتظار داشت که از گمنامی نسبی برای هدایت یکی از بزرگترین باشگاههای جهان انتخاب شده بود.

۱۱ پیروزی از ۲۹ بازی بدترین عملکرد یک سرمربی یونایتد در دوران لیگ برتر بود، تا زمانی که روبن آموریم از راه رسید. اما پیش از مربی پرتغالی، یک منجی جدید از فوتبال هلند برای منچستریها پیدا شده بود.
یونایتد پیشتر تنهاخ را پس از موفقیت با تیم جوان آژاکس با بودجهای نسبتاً کم، بهعنوان یک مربی اروپایی پیشرو به عنوان همان چیزی که میخواستند شناسایی کرده بود.
تنهاخ مردی پایبند به اصول کاری بود و تنها در روزهای تعطیل آژاکس حاضر به گفتوگو با یونایتد میشد. گروهی از مدیران یونایتد- مدیر فوتبال جان مرتا، مدیر ارشد ریچارد آرنولد، مدیر فنی دارن فلچر و مدیر عملیاتی ارشد کلت روش، برای دیدار با او به آمستردام پرواز کردند.

رانگنیک مانند یک متفکر بزرگ در اولدترافورد راه میرفت، یک مربی رادیکال آزاد، اما در تنهاخ نوعی نگاه خشکه مقدس و سختگیر دیده میشد. همگان تحتتأثیر هوش و رویکرد دقیق او به مربیگری قرار گرفتند؛ از جمله اصرار بر کوتاهی چمن زمین تا اندازه خاص میلیمتری، و چیدن دقیق بطریهای آب در خطوط مستقیمی در کنار زمین.
بهمحض پایان فصل آژاکس و اتمام کارش در آنجا، تنهاخ برای جلسات چند روزه با مدیران یونایتد به لندن پرواز کرد و آخرین بازی رانگنیک به عنوان سرمربی تیم برابر کریستال پالاس را نیز در ورزشگاه تماشا کرد.
از همان ابتدا مشخص بود که تنهاخ همه چیز را به شیوهای متفاوت انجام خواهد داد، و خوشبرخوردتر از آن است که ظاهر خشک او در رسانهها نشان میداد.

در مراسم معارفهاش، او اصرار داشت خبرنگاران ثابت یونایتد در ردیف اول بنشینند تا بتواند مقابل دوربینها وارد شود و شخصاً به آنها خوشآمد بگوید. پس از بازگشت از نخستین تورش با تیم در تایلند و استرالیا در تابستان، ایمیلی ارسال کرد و بابت «تعامل» این خبرنگاران تشکر کرد و قدردانی نمود که مانند او و بازیکنان، کارشان مستلزم دوریهای طولانی از خانه و خانواده است.
روابط در حال شکلگیری بود؛ از سوی مربی باهوشی که رویکردی پیچیدهتر از برخی پیشینیانش داشت. اما یک رابطه حیاتی از همان ابتدا تلخ شده بود.
آن تور اول و شش ماه نخست تنهاخ تحتتأثیر کریستیانو رونالدو بود، در بحبوحه شایعاتی مبنی بر اینکه فوقستاره پرتغالی تنها یک سال پس از بازگشت به اولدترافورد قصد ترک باشگاه را دارد.
تنهاخ برای جلب رضایت رونالدو تلاش مضاعفی انجام داد و مدت کوتاهی پس از ورودش جلسات یکبهیک با او برگزار کرد. اما بهوضوح دیده میشد که مشکل بین این دو در حال شکلگیری است. با وجود نشاندادن احترام که به نظرش رونالدو شایسته آن بود، تنهاخ اعلام کرد که میخواهد برنده پنج توپ طلا سخت پرس کند.

رونالدو که آن زمان ۳۷ سال داشت، معتقد بود تیم باید حول نقاط قوت بازیکنی با سن و شهرت او چیده شود. این آغاز بسیار بدی برای رابطه این دو بود و دو طرف در ازدواجی ناخوشایند گرفتار شدند.
در حالی که مدیر برنامههای رونالدو، خورخه مندس، به دنبال یافتن راه خروج بود، رونالدو سعی کرد خودش این جدایی را تحمیل کند. او در تور اول تیم شرکت نکرد و یونایتد با درک اینکه او و شریک زندگیاش، جورجینا رودریگز، تنها سه ماه قبل در هنگام زایمان فرزندشان را از دست داده بودند، اجازه داد او در لیسبون بماند.
در کنفرانس خبری افتتاحیه تنهاخ در ورزشگاه ملی راجامانگالا در بانکوک، بیش از نیمی از سؤالات مربوط به بازیکنی بود که ۱۰,۰۰۰ کیلومتر دورتر بود. پس از بازگشت یونایتد به منچستر، رونالدو نیمه نخست آخرین بازی تدارکاتی مقابل رایو وایهکانو در اولدترافورد را به میدان رفت اما پیش از پایان مسابقه ورزشگاه را ترک کرد و تنهاخ این اقدام را «غیرقابلقبول» خواند.

این مقدمهای بود بر رخدادی جدیتر در اکتبر، زمانی که رونالدو از ورود به زمین بهعنوان بازیکن تعویضی در دقایق پایانی مقابل تاتنهام امتناع کرد و دوباره پیش از سوت پایان، ورزشگاه را ترک کرد. این بار او از تیم کنار گذاشته شد و مجبور شد بهصورت انفرادی تمرین کند، در شرایطی که رابطهاش با تنهاخ رو به وخامت گذاشته بود.
بازگشت رونالدو از همان ابتدا نشانهای از ضعف باشگاه بود. او زمانی بازیکنی بزرگ به شمار میرفت، اما جذب دوبارهی او بیشتر شبیه تلاشی بیهوده برای زندهکردن گذشتهای باشکوه با ستارهای بود که دوران اوجش را پشت سر گذاشته بود.

احساس میشد منچستریونایتد بار دیگر یک «نام»، یک «شهرت» و یک «نماد تجاری» را به خدمت گرفته، نه یک «بازیکن». شاید فروش کالاهای باشگاه افزایش یابد، اما رونالدوی سالخورده قرار نبود جایگاه تیم را در جدول بالا ببرد. این تصمیم تنها نشانهای دیگر از باشگاهی بود که به گذشته خود چنگ زده است.
وقتی مصاحبه جنجالی رونالدو با پیرس مورگان درست پس از آخرین بازی یونایتد پیش از جام جهانی قطر در میانه فصل درز کرد، مشخص شد دیگر بازگشتی وجود ندارد. قراردادش فسخ و فشار بزرگی از روی دوش تنهاخ برداشته شد.

تنش با رونالدو تیم را به یک سریال آبکی بیپایان تبدیل کرد، آن هم زمانی که باشگاه با استیصال تلاش داشت دوباره جدی گرفته شود. همانگونه که رونالدو در تور پیشفصل بر داستان تیم سایه انداخته بود، اکنون در اردوی زمستانی در جنوب اسپانیا نیز موضوع اصلی بود.
اکنون که امکان صحبت آزاد درباره این مسئله ایجاد شده بود، تنهاخ هنگام صرف ناهار در محل استقرار تیم در ریزورت گلف مونتهکاستیو در خِرِس به خبرنگاران گفت رونالدو هرگز به او نگفته که میخواهد جدا شود.

تنهاخ گفت: «در تابستان یکبار صحبت کردیم. آمد و گفت، “هفت روز دیگر به شما میگویم میمانم یا نه”. بعد برگشت و گفت، “میخواهم بمانم”. تا زمان آن مصاحبه، هرگز چیز دیگری نشنیده بودم.»
باشگاه پشت سر تنهاخ ایستاد و او نخستین نبرد قدرتش را بُرد. این مسئله برای مربیای که فلسفهاش بر انضباط و توجه به جزئیات استوار بود اهمیت حیاتی داشت.

او خیلی زود قوانین را در یونایتد سختتر کرد. مصرف الکل در هفتههای مسابقه که بیشتر سال را شامل میشد ممنوع گردید. وزنکشیهای منظم برقرار شد و بازیکنانی که از حد تعیینشده عبور میکردند با تنبیه مواجه میشدند. استفاده از تلفن همراه هنگام صرف غذا نیز ممنوع شد.
دستورات مربوط به ظاهر بازیکنان نیز سختگیرانهتر شد؛ از جمله ممنوعیت پوشیدن دمپایی مخصوصاً از نوع اسلایدر. اما مهمتر از هر چیز، بازیکنان باید به موقع در جلسات تیمی و زمان صرف غذا حاضر میشدند. آلخاندرو گارناچو که همیشه تصویری از یک بازیکن خام و خودنمای بیانضباط داشت، در جریان تور دو بار این قانون را نقض کرد و در نتیجه حتی یک دقیقه هم به میدان نرفت.
تنهاخ البته پذیرفت که آسانسورها در هتل آتِنی در بانکوک «افتضاح» بودند؛ بازیکنان قیدشان را میزدند و برای آنکه دیر نرسند ۲۹ طبقه را از پلهها میدویدند. اما برای برخی متخلفانِ تکراری دیگر دیر شده بود.
او نیمکت خانگی و مهمان را در اولدترافورد جابهجا کرد تا به تونل و سکوهای معروف استرتفورد اند نزدیکتر باشد و نیز در نیمهای باشد که یونایتد معمولاً برای گرم کردن از آن استفاده میکند.

در کرینگتون، اتاق جلسات بازیکنان را بازطراحی کرد؛ با ارتقای فناوری و صندلیهای مرتب، و بعدها یک دیوار حائل کنار زمین تمرین تیم اول ساخت تا تمرینات پنهان بماند. هزینه هر پروژه ۲۰۰ هزار پوند بود.
تنهاخ میخواست یونایتد بهترین تیم لیگ در زمینه انتقال توپ باشد؛ سریع در بازپسگیری توپ و تیز در ضدحمله. اما این سبک باعث شد خط میانی بیش از حد در معرض خطر قرار گیرد و همچنین در شروع بازی از خط دفاعی مشکلات جدی ایجاد شد. هر دو نقطهضعف توسط برایتون و برنتفورد به شکلی بیرحمانه تنبیه شد و با شکست در دو بازی نخست، خوشبینی تابستان اول از بین رفت.

خیلی زود الگوی آشنای نقل و انتقالات تکرار شد: هدفهای اصلی از دست رفتند و بازیکنان معمولی با قراردادهای سنگین جذب شدند. پس از شکست در جذب فرانکی دییونگ و رضایت به پرداخت ۶۰ میلیون پوند برای کاسمیرو، شروع ضعیف لیگ باعث ایجاد هراس شد و باشگاه با پرداخت ۸۶ میلیون پوند برای آنتونی موافقت کرد؛ در حالی که تنها چند ماه قبل میشد او را ۲۵ میلیون پوند ارزانتر خریداری کرد.
هر دو انتقال از ضعف اطلاعات و تحقیق در فرآیند جذب بازیکن حکایت داشت. کاسمیرو از رئال مادرید آمده بود؛ باشگاهی که معمولاً بهترین بازیکنانش را تا وقتی به «پاییز دوران حرفهای» نرسیدهاند نمیفروشد. بنابراین تعجبآور نبود که دوران او در اولدترافورد به ناامیدی بزرگی تبدیل شود.
انتقال آنتونی نقطهضعف دیگری بود. او شاید در نسبت هزینه به عملکرد بدترین خرید تاریخ باشگاه باشد؛ ترکیبی از گمنامی، متوسطبودن و حتی لحظاتی خندهدار و مضحک. مشهورترین تصویرش در چرخاندن توپ وسط زمین بود؛ انگار وسط یک بازی کودکانه دورچرخان شرکت کرده است.
با پیوستن لیساندرو مارتینز از باشگاه سابق تنهاخ، بههمراه کریستین اریکسن که در دوران ریکاوری پس از ایست قلبی مدتی با آژاکس تمرین کرده بود و تایرل مالاسیا از فاینورد، کمبودی از نظر بازیکنان هلندی یا نفراتی با پیشینه همکاری با تنهاخ وجود نداشت.
کسی لازم نبود نابغه باشد تا حدس بزند مرحله بعد چیست. وقتی تنهاخ رفت، سرمربی بعدی باید با گروهی از بازیکنان هلندی مواجه میشد که احتمالاً تمایلی به ادامه همکاری با آنها نداشت و میخواست هرچه زودتر کنارشان بگذارد. منچستریونایتد مدیران فوتبالی فراوان داشته، اما برای مدت طولانی سیاست جذب بازیکن منسجم و ماندگاری که از تغییر مربیان تأثیر نپذیرد، نداشته است.

با وجود شروع ضعیف و شکست دردناک ۷-۰ برابر لیورپول، تنهاخ توانست تیم را جمع کند: قهرمانی در کارابائو کاپ و کسب سهمیه لیگ قهرمانان با قرارگرفتن در رتبه سوم در فصل اول؛ که با توجه به اتفاقات بعدی، نوعی موفقیت لاکچری بهنظر میرسد.
یونایتد به فینال جام حذفی نیز رسید، اما شکست مقابل منچسترسیتی در ومبلی تردیدهای تنهاخ درباره داوید دخیا را تأیید کرد؛ دروازهبانی که در نیمفصل دوم چند اشتباه پرهزینه داشت.
به توصیه تنهاخ، پیشنهاد قرارداد جدید با دخیا پس گرفته شد و پس از ۱۲ سال درهای خروج را به او نشان دادند. جای او را آندره اونانا، دروازهبان سابق تنهاخ در آژاکس گرفت؛ باز هم آژاکس. باز هم بازیکنی که سرمربی بعدی احتمالاً باید برای کنار گذاشتنش تلاش کند.

یونایتد همچنین سوفیان آمرابات، هافبک سابق تنهاخ در اوترخت، و راسموس هویلوند را با ۷۲ میلیون پوند از آتالانتا با نقشآفرینی ایجنت تنهاخ، کیس فوس و شرکت Sports Entertainment Agency متعلق به او در هر دو انتقال جذب کرد.
درباره نفوذ فوس در باشگاه نگرانیهایی وجود داشت و برخی بازیکنان نیز معتقد بودند تنهاخ به شاگردان سابقش، بهویژه آنتونی در جناح راست، بیش از حد توجه میکند؛ آن هم به قیمت کنار گذاشتن جیدون سانچو، آماد دیالو و اوماری فورسون.

وقتی سانچوی عصبانی در شبکههای اجتماعی تنهاخ را زیر سؤال برد (پس از این که سرمربی گفته بود او به دلیل تمرین در سطحی پایینتر از انتظار برای بازی مقابل آرسنال در سپتامبر ۲۰۲۳ خط خورده) نتیجهاش حذف کامل او از تیم بود. تلاشهایی پشت پرده از سوی مورتو و برخی بازیکنان ارشد برای میانجیگری انجام شد، اما به شرط عذرخواهی سانچو و او قاطعانه از این کار امتناع کرد.
وینگر انگلیسی مجبور شد در مجموعهٔ کرینگتون به تنهایی تمرین کرده و غذا بخورد؛ اقدامی که برای همتیمیهایش ناخوشایند بود. این در حالی بود که سانچو سه ماه نخست فصل اول تنهاخ را نیز بیرون از ترکیب گذرانده بود، زیرا سرمربی هلندی گفته بود او از نظر «جسمی یا ذهنی آماده بازی نیست». دوستان سانچو ناراضی بودند که وضعیت روانی او به صورت عمومی مطرح شده است.
قرار بود تنهاخ ایدهٔ باشگاهی آشفته و ناکارآمد را درمان کند، اما خیلی زود چنین به نظر رسید که مشکلات بسیار عمیقتر از آن هستند. سانچو ژانویهٔ ۲۰۲۴ دوباره به بروسیا دورتموند قرض داده شد، اما او تنها بازیکنی نبود که آن فصل با تنهاخ دچار اختلاف شد.

سرمربی منچستر با کاسمیرو و رافائل واران نیز مشکل داشت؛ دو ستارهای که مانند رونالدو، شخصیتهای پرنفوذی بودند و احساس میکردند مستحق احترام بیشتری از سوی مربی هستند.
مارکوس رشفورد یکی از محبوبترین بازیکنان نزد تنهاخ بود، اما روابط آنها نیز رو به تیرگی رفت؛ ابتدا وقتی راشفورد یک شب پس از شکست در دربی منچستر، برای جشن تولدش به یک کلوب شبانه رفت، و سپس زمانی که پس از یک شبنشینی ۱۲ ساعته همراه با مصرف مشروبات الکلی در بلفاست، نتوانست در تمرینات حاضر شود.

سپتامبر ۲۰۲۴، یک ماه پیش از برکناری تنهاخ، او گفت رشفورد باید «سبک زندگیاش را اصلاح کند» و سپس در تساوی بدون گل مقابل کریستال پالاس او را نیمکتنشین کرد؛ مشکلی که قرار بود به سرمربی بعدی، آموریم، نیز منتقل شود.
تصور رفتار کودکانه و نابالغ بودن برخی بازیکنان روزبهروز تقویت شد. هویلوند پس از درگیری با دیوگو دالوت در بازی لیگ قهرمانان در کپنهاگ، از این شکایت کرد که برخی همتیمیها به او پاس نمیدهند.
با وجود تنشهای داخلی و افزایش تردید درباره ادامهٔ کار تنهاخ پس از کسب رتبهٔ هشتم که بدترین عملکرد یونایتد در دوران لیگ برتر تا آن زمان بود، او و شاگردانش توانستند در فینال جام حذفی منچسترسیتی را غافلگیر کنند.

روحیهٔ تیم در جریان پیروزی ۲–۱ عالی توصیف شد؛ بازیکنان اختلافات را کنار گذاشتند و حتی واران با وجود وفاداری اندکش به سرمربی، توانست پس از آسیبدیدگی بهموقع بازگردد.
تنهاخ و دستیارانش، میچل فندرگاگ و استیو مکلارن، نقش مهمی در آمادهسازی روحی تیم داشتند. هنگامی که بازیکنان در هتل ماریوت در میفر اقامت کردند، نامهای از سوی شریک زندگی یا نزدیکانشان برایشان آماده شده بود و پیامهای ویدئویی محبتآمیز نیز از طریق واتساپ ارسال شد.
شب قبل از بازی، ویدئویی مونتاژ از لحظات جنگیدن بازیکنان برای یکدیگر با موسیقی سخنرانی آل پاچینو در درام ورزشی Any Given Sunday برایشان پخش شد. صبح روز فینال جام حذفی نیز ویدئویی دیگر از یکی از اعضای تیم امنیتی باشگاه نمایش داده شد که توضیح میداد چطور او و تیمش در افغانستان با همکاری توانستند بر دشمنی بزرگتر غلبه کنند.
این اقدامات در نهایت جواب داد و منجر به بزرگترین پیروزی دوران مربیگری تنهاخ شد؛ اما او صبح فردای بازی، هتل را ترک کرد بدون اینکه از آینده خود مطمئن باشد. او بعدها اعتراف کرد که ارتباطات با گروه اینئوس تقریباً قطع شده بود، زیرا راتکلیف و همکارانش با دستور انجام یک بازبینی در پایان فصل که توسط دیو بریلزفورد، جیسون ویلکاکس و ژان-کلود بلانک انجام شد، برای خود زمان خریدند.

بریلزفورد و راتکلیف روی قایقی در سواحل فنلاند با هم گفتوگو کردند و تماسها با گزینههای جایگزینی تنهاخ ادامه یافت. توماس توخل و روبرتو دی زربی جدیترین گزینهها بودند.
مدیران یونایتد شجاعت خود را از دست داده بودند. بهطور گسترده باور بر این بود که آنها پیش از فینال جام تصمیم به برکناری تنهاخ گرفته بودند. اما بر اساس یک عملکرد و واکنش احساسی هواداران به پیروزی روحیهبخش مقابل سیتی، نظرشان را تغییر دادند؛ اشتباهی که نباید از سوی «پولیتبوروی عبوس» باشگاه رخ میداد.
بازبینی استراتژی باشگاه تنها مسئله خارج از زمین برای سرمربی هلندی نبود. تنهاخ باید با تبعات پرونده میسون گرینوود و مرخصی آنتونی در پی اتهام خشونت خانگی نیز مواجه میشد.
در آگوست ۲۰۲۳ خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه باشگاه قصد دارد گرینوود را شش ماه پس از مختومه شدن اتهامات تجاوز و ضربوجرح، به ترکیب اول تیم بازگرداند. باشگاه بهشدت حالوهوای عمومی و نگرش کارکنان خود را درباره این موضوع اشتباه ارزیابی کرد و پس از اعتراض گسترده، این تصمیم کنار گذاشته شد.

مدتی بعد، در اتاق رسانه اولدترافورد، یکی از مسئولان ارتباطات باشگاه سخنرانی ناخوشایندی ایراد کرد و وضعیت گرینوود را «تراژدی» خواند و از خسارتی که فوتبال از بابت از دست رفتن استعداد او متحمل شده بود، گفت. اما یک ویدیو ترسناک ناخوشایند وایرال شده در شبکههای اجتماعی چنان جوی منفی علیه گرینوود ایجاد کرده بود که چهره قابل بخششی از او نشان نمیداد. اما واکنش باشگاه و تمایل به حفظ سرمایهگذاری انجامشده، چهرهای بیرحم، بیدرک و دور از واقعیت از آن ارائه داد. این یک فاجعه روابطعمومی بود که نشان میداد باشگاه علاوه بر سلطه فوتبالی، قطبنمای اخلاقی خود را نیز گم کرده است.
در نهایت، به تنهاخ مهلت دوباره داده شد و ۱۶ روز پس از پیروزی ویمبلی، هیأتی به ریاست بریلزفورد به محل تعطیلات او در ایبیزا رفت و پیشنهاد تمدید قرارداد داد. اینکه چرا بریلزفورد به عنوان یک متخصص دوچرخهسواری که هیچ درکی از فوتبال نداشت، در این تصمیمات حضور داشت، فقط برای سر جیم راتکلیف روشن است؛ هرچند او هم خیلی زود و بیسروصدا کنار گذاشته شد.

پس از شروع ضعیف دیگری در فصل بعد، جلسهای در مقر اینئوس در نایتزبریج برگزار شد و وضعیت سرمربی دوباره مورد بحث قرار گرفت. تنهاخ بار دیگر جان سالم به در برد، اما نه برای مدت طولانی؛ او ۱۱۶ روز پس از نشست ایبیزا و پس از شکست ۲-۱ مقابل وستهام، با قرار گرفتن یونایتد در رتبه چهاردهم لیگ برتر، برکنار شد.
در حالی که تنهاخ به کشورش بازمیگشت، عمر برادا مدیرعامل منچستر یونایتد آماده بود به پرتغال پرواز کند تا برای مذاکره با اسپورتینگ لیسبون دربارهٔ آموریـم دیدار کند.
ویلکاکس در ابتدا نسبت به سیستم ۳-۴-۲-۱ آموریـم بدبین بود، در حالی که دن اشوُرث که با حواشی فراوان از نیوکاسل جدا شده و حالا مدیر ورزشی اولدترافورد بود، از گزینههای ثابت شده انگلیسی یا لیگبرتری مانند گرت ساوتگیت، گراهام پاتر یا مارکو سیلوا طرفداری میکرد.

اما برادا توانست مربی مدنظرش را جذب کند. او بند فسخ ۸.۳ میلیون پوندی آموریـم را قبول و ۹۰۰ هزار پوند دیگر برای شروع کارش سه هفته زودتر از آنچه سرمربی جدید میخواست پرداخت کرد.
به همراه ۱۰.۴ میلیون پوند هزینهٔ تسویهحساب تنهاخ و کادر فنیاش، این بدان معنا بود که یونایتد از زمان بازنشستگی فرگوسن تاکنون بیش از ۵۴ میلیون پوند غرامت به مربیان و اعضای کادر فنی داده است.
آموریـم صریح، سرسخت و تعاملگراست، اما گاهی صداقت بیش از حد و بیتوجهیاش به ظاهر و تصویر عمومی، به او آسیب زده است. رفتار او در جریان حذف یونایتد از جام اتحادیه مقابل گرایمزبی بهترین نمونه بود؛ وقتی که با لباسی کاملاً خیس، با تختهٔ تاکتیکی ور میرفت، در حالی که تیمش در بلاندل پارک تحقیر میشد.
چطور مربی که در پرتغال جام برده بود نتوانست گرایمزبی را شکست دهد؟ چرا وقتی برنامهاش از هم پاشید چنین مستاصل بود؟ شور، انسجام فکری و ارادهٔ لازم برای تغییر جریان بازی کجا بود؟

اگر چه شکست مقابل گرایمزبی یک سقوط تازه بود، تیم آموریـم از زمان ورود او در اشتباهترین نقطهٔ جدول لیگ برتر قرار داشت؛ او در اسپورتینگ لیسبون کارش را با پیروزی پرقدرت لیگ قهرمانان مقابل منچستر سیتی در نوامبر ۲۰۲۴ به پایان رسانده بود.
او ترجیح میداد آغاز کارش در یونایتد به پایان فصل ۲۰۲۴/۲۵ موکول شود، اما با اولتیماتوم «یا حالا یا هرگز» از سوی برادا، از درخواست خود کوتاه آمد. نگرانیهای آموریم بیدلیل نبود. تنها یک ماه پس از شروع کار هشدار داد که «طوفان در راه است»؛ اما در یونایتد هیچکس ابعاد آن طوفان را درک نکرد.
این نخستین مورد از چند اعتراف شگفتانگیز عمومی از سوی آموریـم بود؛ او گفت تیمش احتمالاً یکی از بدترین تیمهای تاریخ منچستر یونایتد است، اینکه حتی ترجیح میدهد مربی دروازهبان ۶۳ سالهاش، خورخه ویتال، را بهجای رشفورد بازی دهد، و بعدها اعتراف کرد که «گاهی از بازیکنانم متنفر میشوم و میخواهم استعفا بدهم».

نقطهٔ اوج سقوط در شکست خانگی ۳-۱ مقابل برایتون در ژانویه رقم خورد؛ پس از بازی آموریـم در رختکن در حالی که اشک میریخت، در جریان یک انفجار احساسی دستش را برید و صفحهٔ تلویزیون را هم شکست. این نخستین باری نبود که احساسات بر او غلبه میکرد.
تنها روزنهٔ نجات در بدترین فصل داخلی یونایتد در نیم قرن اخیر لیگ اروپا بود؛ جایی که امید به مسیر جایگزینی برای صعود به لیگ قهرمانان و رسیدن به جایزهٔ ۱۰۰ میلیون پوندی فراهم میشد.
اما شکست مقابل تاتنهامِ ضعیف در فینال بیلبائو، پایان خوشِ یک فصل فلاکتبار را از باشگاه گرفت. جای تعجب نداشت که آموریـم طرح فیلمبرداری مستند پشتصحنه توسط آمازون که بیش از ۱۰ میلیون پوند برای یونایتد ارزش داشت را ملغی کند.

سیستم ۳-۴-۲-۱ آموریـم یک فاجعه دوگانه بود: بازیکنانش با آن راحت نبودند و حریفان آن را لقمهای آماده میدیدند. تیمهای مقابل خیلی راحت مقابل تیمی که «پلن B» نداشت صفآرایی میکردند. اما آموریـم ادعا کرد حتی پاپ هم نمیتواند او را قانع کند تاکتیکهایش را تغییر دهد.
این طرز فکر تصویری از ذهن مربی نشان میداد که گاهی در نظر بازیکنان، متکبر و دور از دسترس جلوه میکرد؛ تا جایی که آموریـم گفت تحلیلگران و رسانهها با انتقاد از فلسفهٔ او بذر تردید را در ذهن بازیکنان میکارند.
پیامد دیگر سیستم او که نیازمند بازی دو شمارهٔ ۱۰ پشت مهاجم مرکزی بود، این شد که باشگاهی با سنتهای تهاجمی مبتنی بر وینگرها، شروع به کنار گذاشتن این پست با سرعتی چشمگیر کرد.

آنتونی و سانچو جایی در ترکیب نداشتند. اما رشفورد و گارناچو زمانی کنار گذاشته شدند که آموریـم بابت رفتار و نگرششان صبر خود را از دست داد و آنها را برای دربی منچستر در دسامبر از ترکیب خط زد.
رشفورد دیگر هرگز برای یونایتد بازی نکرد و به صورت قرضی راهی استونویلا و سپس بارسلونا شد. گارناچو فرصت دومی بدست آورد اما با شکایت علنی از نیمکتنشینی در فینال لیگ اروپا، آموریم را ناراحت کرد.
دو روز پس از بازی، در نشست کمیته اجرایی در موناکو که حمایت مدیران باشگاه از او تأیید شد، آموریم به کرینگتون برگشت و به گارناچو گفت «دعا کن» بتوانی باشگاه جدیدی پیدا کنی.

این بازیکن آرژانتینی پس از اینکه تابستان را دور از تیم اول و در «جوخهٔ بمب» همراه رشفورد، آنتونی، سانچو و تایرل مالاسیا تمرین کرد، به چلسی پیوست.
خروج رشفورد و گارناچو ضربهای به سنتگرایان یونایتد بود؛ کسانی که از جدا شدن دو ستارهٔ آکادمی در زمانی که سومی، کوبی ماینو، به دلیل کمبود زمان بازی روزبهروز دلسردتر میشد، افسوس میخوردند.
مدیران اولدترافورد به قضاوت آموریم اعتماد کردند و تابستان ۲۳۶ میلیون پوند برای خرید بازیکن جدید هزینه کردند. اما مشکل خرید دو شمارهٔ ۱۰ یعنی متئوس کونیا و برایان امبومئو این بود که بهترین بازیکن و کاپیتان تیم، برونو فرناندز، مجبور شد یک خط عقبتر و در خط میانی بازی کند؛ جایی که کمتر مناسبش بود و مشکل بزرگتر یعنی جذب نکردن یک شماره ۶ برای تقویت مرکز زمین را تشدید کرد.
انگار عملکرد فاجعهآمیز یونایتد کافی نبود؛ هوادارانی که از حضور در بازیهای اروپایی محروم شده بودند، حالا تحقیر را به شکلی دیگر تجربه کردند؛ وقتی دیدند بازیکنان کنار گذاشتهشده توسط یونایتد مانند رشفورد در بارسلونا و اسکات مکتومینای و هویلوند در ناپولی زیر نظر مربیان جدید و در باشگاههای کمتر ناکارآمد، دوباره با انگیزه و جاهطلبی بازی میکنند.

چند روز پس از شکست برابر گریمزبی، وقتی فرناندز در وقتهای تلفشده مقابل برنلی ضربهٔ پنالتی را تبدیل به گل کرد، آموریم حتی نمیتوانست آن را تماشا کند. زبان بدن او نشان میداد تردیدهایی که باعث شده بود ژانویه درباره آیندهاش فکر کند و از رفتن به بازیها هراس داشته باشد، دوباره برگشته است.
در آستانهی پایان سال اول حضورش روی نیمکت یونایتد، آیندهٔ آموریم دوباره مبهم شد. باشگاه فقط اعلام کرد که هنوز جایگزینی انتخاب نشده است. افراد نزدیک به اینئوس تأکید داشتند که او همچنان حمایت راتکلیف را دارد و تا پایان فصل فرصت خواهد داشت.
پس از پیروزی در بازی حساس خانگی مقابل ساندرلند، راتکلیف پیشنهاد کرد آموریم باید مجموعاً سه سال فرصت داشته باشد تا قضاوت شود. خود آموریم نیز این را باور نداشت. گفت: «میدانید، من میدانم و جیم هم میداند که فوتبال اینطور نیست.» هیچ مربی از زمان بازنشستگی فرگوسن چنین فرصتی نداشته. این ۱۲ سال گذشته یک کابوس مدیریتی بوده است.

و اگر با نمایش مضحک شروع کردیم، بگذاریذ با نمایش مضحک هم تمامش کنیم. همزمان با تشدید بحرانهای آغاز فصل آموریم، یک هوادار یونایتد که قسم خورده بود موهایش را کوتاه نکند مگر اینکه تیم پنج بازی پیاپی ببرد، به شهرتی عجیب رسید.
فرانک آیلت، که در شبکههای اجتماعی با نام The United Strand به معنای مو پریشان یونایتد شناخته میشود، این چالش را در اکتبر ۲۰۲۴ برای «پخش کمی طنز» آغاز کرد. او قطعاً در این کار موفق بوده، هرچند وضعیت یونایتد طنز او را به طنزی تلخ بدل کرده است. با وضع موجود، طولی نخواهد کشید که موهایش به انگشتهای پایش برسد. امسال وقتی یونایتد ساندرلند، لیورپول و برایتون را شکست داد او امیدهایی برای کوتاه کردن موهایش پیدا کرد، اما تیم آموریم مقابل ناتینگهام فارست متوقف شد. نزدیک بود، اما نه آنقدر که موهای فرانک کوتاه شوند.
گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.



