فرهنگی و هنری

موسیقی؛ شکل یا محتوا؟

استخدام موسیقی در خدمت تزیین یا توجیه یا ترویج یا تحکیم بنای ظلم و کشتار و استبداد و دیکتاتوری اگر عامل اصلی ایجاد تنفّر نسبت به موسیقی به صورت مطلق نباشد، باری قدر مسلّم این است که در تشدید و توسعه و تعمیق این تنفر بسیار مؤثر بوده است.

 جلال رفیع – ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| «ملامحسن فیض کاشانی» که هم فقیه بوده است، هم عارف، هم حکیم، هم متکلّم، هم محدّث، هم مفسّر، هم معلّم اخلاق و هم شاعر و ادیب، و بالغ بر دویست کتاب و رساله دارد؛ پس از ذکر روایات مربوط به «غنا» در کتاب معروف «وافی‌»اش، عبارات و تعبیراتی را  آورده  که برخی از اهل تحقیق در باب موسیقی و غنا نیز به آن استناد کرده‌اند.

آنچه از جمع‌بندی همه روایت‌های وارد شده درباره موضوع غنا به دست می‌آید، این است که تحریم دینی غنا و سایر مسائل مرتبط با آن، از قبیل آموزش و دستمزد و خرید و فروش، ناظر است بر همان غنایی که در کاخ های عیّاشی و هرزگیِ خلفای عرب مهاجم و متجاوز یعنی بنی‌امیه و بنی‌عباس رواج داشته است. 

البته صاحب کتاب مشهور و ارزشمند و اخلاقی «مَحَجّۀ البَیضاء» [مَحَجَّتُ  البَیضاء] که آن را احیاگر کتاب احیاءالعلوم غزالی خوانده است(یعنی همین مرحوم فیض)؛ سخنان دیگری نیز در باب غنا دارد، اما با معطوف کردن توجه خود و خوانندگان به وضعیت رایج و متعارف موسیقی در عصر امویان و عباسیان، در واقع شاید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم،‌اخلاق و رفتار ظَلَمۀ زمان، یعنی

بسیاری از خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را در انتقال و تسرّی نفرت عمومی از دستگاه حکومت به دستگاه موسیقی، مؤثر معرفی کرده است.

همان‌طور که برخی از صاحب‌نظران گفته‌اند، نحوۀ مواجهۀ بزرگانی از قبیل مرحوم فیض با مسأله «غنا»، نشان می‌دهد که آنان غنای محرّم (حرام‌شده) را از  حیث درآمیختگی‌اش با رفتار و گفتار باطل و ناروا، حرام می‌دانسته‌اند؛ نه از حیث اوصاف ذاتی آن. البته از سوی دیگر، بزرگان دیگری بوده‌اند و هستند که غنا را محکوم به حرمت ذاتی می‌دانسته و می‌دانند، حتی اگر برای قرآن خواندن مورد استفاده قرار گیرد.

صرف‌نظر از بحث و فحص‌های مختلف فقهی یا غیرفقهی که در این باب از گذشته تا امروز انجام گرفته است، استخدام موسیقی در خدمت تزیین یا توجیه یا ترویج یا تحکیم بنای ظلم و کشتار و استبداد و دیکتاتوری اگر عامل اصلی ایجاد تنفّر نسبت به موسیقی به صورت مطلق نباشد، باری قدر مسلّم این است که در تشدید و توسعه و تعمیق این تنفر بسیار مؤثر بوده است.

غیر از موسیقی، در باب موضوعات دیگر نیز این تأثیرگذاری واقعیت دارد. روزگاری را به خاطر دارم که بسیاری از اهل وعظ و خطابه، هنگامی که نفرت و انزجار خود را نسبت به شطرنج اعلام می‌کردند، این مقدمه یا مؤخره را هم با لحن و لسان ویژه‌ای بر دلایل دیگر خویش می‌افزودند که: «شطرنج، آلت قمار و لهو و  لعبِ یزید بوده است»!

 همین مقدار کافی بود تا در ذهن و زبان عوام و حتی برخی از خواصی که (به قول مرحوم آیت‌الله مجتهدی) یک رگ عوامی هم در کنار رگ علمی دارند، چنین بازی‌یی و چنین وسیله‌ای کاملاً ملعون و مطرود تلقی شود، مِنَ الآن اِلی یومِ الدّین!

معمولاً (نه همواره)، فقیهانی که در وادی عرفان نظری و عملی هم صاحب کرسی بوده‌اند، در مقام مواجهه با مسأله غنا و موسیقی، به گونۀ دیگری داوری کرده‌اند. متفاوت با دیگران داوری کرده‌اند.

ملامحسن فیض در «رسالۀ مشواق» برای گفتار خویش که شرح اصطلاحات عارفان است، استناد و استشهاد به اشعار گلشن راز شیخ محمود شبستری را روا می‌داند و می‌گوید:

درون هـر بتــی جانـی‌ست پنـهان
به زیر کفـر، ایمــانی‌سـت پنهــان
کنـد او جملـــه دل‌هـا را وشـاقـی
گهـی گـردد مغنّــی، گـاه سـاقـی
زهی مطرب که از یک نغمۀ خَـوش
زنـد در خـرمـن صـد زاهـد آتــش
زهـی ساقــی کـه او از یـک پیالـه
کنـد بـی‌خـود دوصـد هفتـاد سالـه

قابل انتظار است که چنین فقیهی با چنین مشربی، دربارۀ غنا نظریه‌ای متفاوت با بزرگان دیگر داشته باشد. مولوی هم فقیه بود، فقیهی که (به قول دکتر شفیعی کدکنی) بلندترین صدای عرفان و عارفان در تاریخ این ملت بوده است. 

البته او موسیقی و سماع (به هر دو معنای لغوی و اصطلاحی‌اش) را پذیرفته بود، بلکه نسبت به آن شیفتگی و شیدایی داشت. شاید بتوان گفت که برگزیدگان و متفکرانی مانند مولانا جلال‌الدین محمد بلخی خراسانی و ملامحسن فیض کاشانی، مسأله غنا و موسیقی را، بیشتر، از دریچۀ «محتوا» ارزیابی می‌کرده‌اند تا از دریچه «شکل». و شاید بتوان گفت که آنان، به این نکته نیز نظر داشته‌اند که چه کسانی و در خدمت چه هدفی به غنا و موسیقی روی می‌آورده‌اند و آن را با کدام رفتار و گفتار ناروا یا روا توأم می‌کرده‌اند.

در عصر حاضر نیز صاحب‌نظرانی بوده‌اند و هستند که موسیقی را به عنوان «مقوله محتوایی» مورد ارزیابی قرار می‌داده و می‌دهند.

فراموش نمی‌کنم که روزی در آغاز دهه شصت، به عنوان مصاحبه‌گر مطبوعاتی، با یکی از مجتهدان مسؤول و طراز اول در کشور گفت‌وگو کردم و از مسأله موسیقی پرسیدم. پاسخ‌دهنده، به فتوا یا نظریۀ یکی از فقیهان حیّ و حاضر در آن زمان (آیت الله منتظری) استناد کرد که گویا ایشان حرمت و حلیّت موسیقی را در حوزه محتوا یعنی در نسبتی که با محتوای کلامی (بیانی) دارد، جست و جو می‌کند.

تعجّب کردم و یادآوری کردم که همان فقیه صاحب‌نظر، وقتی در بازداشتگاه پیش از انقلاب به اخبار رادیو جیبی‌ گوش می‌داد، نوبت به مارش شبه‌جنگیِ اخبار (حدّفاصل خلاصه و مشروح خبر) که می‌رسید، فوراً و موقتاً رادیو را خاموش می‌کرد و به اعتراض دیگران پاسخ می‌داد: «احتیاط می‌کنم، خصوصاً که از رادیو طاغوت هم پخش می‌شود»!

روشن بینی فقیه و توجّه به دو اصل زمان و مکان در صدور احکام، و نگاه جامع و همه جانبه، موجب تغییر در نظریّات و فتاوایش می شود. 

گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا