مذهبی

فرهنگ فاطمی/ از تولد حضرت فاطمه(س) و مختصات زمانی تا شهادت و جاودانگی

از شگفتی های این مولود آسمانی اینکه همه ی زنانی که به یاری من آمده بودند را می شناخت و آنها را به نام می خواند و به آنها سلام می کرد- حوریان بهشتی به یکدیگر تبریک می گفتند و آنها به من خبر دادند که در آسمان نوری جدید ظاهر شده و نام این مولود مبارک در آسمان ها «زهرا» گذارده شده است.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، سخن از سرور بانوان بهشت است، دختر ختم رسل- حضرت صدیقه کبری فاطمه الزهراء(س) برترین زنان از آفرینش حضرت آدم تا قیام قیامت است. بزرگ بانویی که شناخت او لازمه ی کمال پیامبران پیشین بوده است و خشم و رضایت او، غضب و رضوان خداوند سبحان است. بیان ارزش و عظمت این بانوی گرانقدر کاری است که تنها از عهده ی خواص اولیای الهی برمی آید؛ اما این بنده ی ناچیز با قلمی بس قاصر از خداوند باری تعالی مسئلت دارم تا توفیقم دهد، قطره ای از دریای فضایل و گوشه ای از زندگی آن بزرگوار را که از مطالعه ی آثار بزرگان برگرفته ام، تقدیم همه ی رهروان آن باعث خلقت، حضرت زهرای اطهر(س) نمایم.

لایق نبود قطره به عمان بردن             خار و خس صحرا به گلستان بردن

اما چه کنم حالت موران این است       ران  ملخی نزد سلیمان بردن

ای نادره ی جهان هستی       وی جلوه ی جاودان هستی

ای علت آفرینش خلق        وی از تو بپا جهان هستی

شکر می کنم خدای را عزوجل که توفیقم داد تا از روح بلند و ملکوتی تو ای بانوی دو جهان الهام بگیرم و قطره ای از اقیانوس شخصیت وجودی تو را در ابعاد مختلف به رشته ی تحریر درآورم.

۱-گفتگوی حضرت فاطمه(س) قبل و بعد از تولد با مادرش حضرت خدیجه کبری(س)

حضرت خدیجه(س) می گوید: عزیز دلم! هم سخنم! مونس تنهایی من! من تنها مانده ام! تنهای تنها! سالهاست که تنها شده ام! جز تو و پدرت،مونس و همدلی ندارم. اگر این اُنس و گفتگو نبود از غصه و تنهایی دق می کردم. خدا را شکر که می توانم با تو حرف بزنم! قلبم از غصه و غم لبریز است؛ ولی وقتی با تو حرف می زنم، وقتی عقده ی دلم را برایت می گشایم، سینه ام باز می شود و احساس آرامش می کنم. حضرت خدیجه(س) آه غمباری کشید و قطرات اشک را از گونه اش پاک کرد و آرام و غمناک ادامه داد همه ی زنان قریش مرا از خود رانده اند، هیچ کس با من آمد و شد نمی کند و اگر در کوچه مرا ببینند با سردی و بی اعتناعی از کنارم می گذرند، حتی یک سلام هم نمی کنند و به هیچ زنی اجازه نمی دهند با من رفت و آمد کند. دخترم! روزگاری همین زنان آرزو می کردند که من خدیجه ثروتمندترین زن عرب گوشه ی چشمی به آنان بیندازم.افتخارشان این بود که همنشین و هم صحبت من باشند؛ اما حالا اگر زنی بخواهد با من دوستی کند آنها نمی گذارند«اینها قسمتی از سخنانی است که حضرت خدیجه(س) با فرزندش در جنینی می گوید». می دانی دخترم برای زنی مثل من با آن همه شوکت و حشمت، با آن جلال و جبروت و با آن ثروت و مکنت خیلی سخت است که این گونه تنها و غریب بماند- البته در وجود آنها آمیزه ای از شرک و جاهلیت همراه با کبر و غرور برخاسته از اشرافیت کور و حسادت های زنانه هم این خصلت های زشت را شدت بخشیده و روز به روز رابطه ی آنها با من تیره تر می شود. حضرت خدیجه(س) این را گفت و آرام و با احتیاط که فرزندش ناراحت نشود از جا برخاست تا خانه اش را برای همسر عزیزش آماده کند. روز بعد–دخترم! می خواهم از پدرت بگویم: آوازه ی امانت و صداقت او همه جا پیچیده بود. یک روز حضرت ابوطالب(س) بزرگ قریش که عمو و سرپرست او بود، نزد من آمد و از من خواست تا برادرزاده اش را به عنوان سرپرست یکی از کاروان های تجارتی ام به کار بگمارم.هنگامی که حضرت ابوطالب(س) این پیشنهاد را کرد، گویی نسیم لطیف و خوشایندی از دلم گذشت. به دلم افتاد که این پیشنهاد آغاز ماجرایی بزرگ و باشکوه خواهد بود، قبول کردم. بنابراین یکی از غلامان خود را «مَیسَره» که به او اعتماد کامل داشتم، به خدمت او فرستادم. غلام بعد از سفر به پیش من آمد و گزارش داد: اولا در این سفر سود زیادی نصیب کاروان شده است و ثانیا صرف نظر از صفت های انسانی و خوب، شگفتی هایی از حضرت محمد(ص)دیدم از جمله اینکه وقتی حرکت می کرد بالای سر او تکه ابری سایه می انداخت تا از گزند آفتاب سوزان صحرا در امان باشد و بر سر هر سفره ای که می نشست و غذا می خورد، چیزی از آن سفره کم نمی شد.مجدد روز بعد حضرت خدیجه(س) سخن گفتن با فرزندش حضرت فاطمه(س) را در جنینی آغاز کرد و همه ی گفتنی های شیرین را در مورد نقش خودش در زندگی پدرش رسول الله(ص) را با او گفت. از جمله معراج رفتن رسول الله(ص) را و حوادث و شگفتی هایی که برای او پیش آمد و «تناول آن خرمای لطیف و خوشبوی بهشتی» که تو دخترم از آن خرمای بهشتی بوجود آمده ای و به گفته ی پدرت رسول الله(ص) یک طفل معمولی نیستی و حوریه ای هستی که به شکل انسان ظاهر شده و متولد می شوی و امروز و فرداست که خانه ام به نور وجودت روشن می شود. حضرت خدیجه(س) می گوید هر زنی هنگام زایمان نیازمند به کمک زنان دیگر است و این یک نیاز طبیعی و روحی است. آن روز کسی در خانه نبود. درد مرا از پای انداخته بود، از شدت درد از حال رفتم و با خود گفتم خدایا چه خواهد شد؟ آیا فرزندم زنده می ماند؟ آیا من زنده می مانم؟ آیا هرگز روی او را می بینم؟ در نهایت غم و تنهایی ناگهان چهار بانوی باشکوه را دیدم که وارد اتاق شدند؛ اما اینها از کجا آمدند؟ در حیاط بسته بود و کسی هم در نزده بود! یکی از آن چهار زن به سخن آمد و گفت: من ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع) هستم و این یکی حضرت آسیه(س) همسر فرعون است که همدم تو در بهشت خواهد بود و آن دیگری حضرت مریم(س)، مادر حضرت عیسی(ع) و چهارمی کلثوم،دختر موسی بن عمران است. خدای تعالی ما را فرستاد تا در امر وضع حمل تو را کمک کنیم.به خودم آمدم و خدا را شکر نمودم. خدایا این مولود کیست که بهترین زنان دنیا برای تولد او آمده اند؟ وقتی دخترم به دنیا آمد، نور وجودش خانه را پر کرد. «خلق الله نور فاطمه قبل ان یخلق الارض و السماء» گویا از خانه های مکه هم فراتر رفت. احساس کردم نور وجود او دنیا را پر خواهد کرد و همه جا را فراخواهد گرفت و این را خدا به دلم انداخته بود که این دختر موجودی آسمانی و بهشتی است. در این هنگام با ورود ده تن از حوریان بهشتی بر شکوه آن جمع افزوده شد. گفتند که آمده اند تا فرزندم را غسل دهند. آنها همه با (ابریق های) بهشتی که از آب کوثر پر شده بود، آمده بودند و گفتند مولود «کوثر» را باید با آب کوثر شستشو داد- بعد از غسل دادن با دو پوشش بهشتی که از شیر سپیدتر و از مُشک خوشبوتر بود، پوشاندند- سپس یکی از آنان خواست تا برای آنان سخن بگوید: خدای من گویا حضرت مریم(س) بود که از نوزاد خواست تا حرف بزند، شاید می خواست خاطره ی سخن گفتن فرزندش «عیسی» را زنده کند و شاید می خواست بگوید این فقط حضرت عیسی(ع) نبود که پس از تولد در گهواره به سخن آمد «دختر حضرت محمد(ص) هم می تواند»؛ اما شاید آنها نمی دانستند دخترم حضرت فاطمه(س) قبل از تولد هم با من سخن گفته است. این بار دخترم به سخن آمد و گفت: شهادت می دهم که جز ((الله)) معبودی نیست و شهادت می دهم که پدرم «رسول الله(ص)» سرور همه ی پیامبران است و شهادت می دهم که همسرم «ولی الله» سرور همه ی اوصیاء است و شهادت می دهم که فرزندان من سرور همه فرزندان هستند. زنانی که آنجا حضور داشتند به یکدیگر نگریستند و همه لبخند زدند و گویا همه در دل گذراندند که عجب چهره ای!چه شکوه و عظمتی! چه جذابیتی! چه عطر و بویی! همه دانستند که او موجودی زمینی نیست و اصل وجودش بهشتی و آسمانی است. از شگفتی های این مولود آسمانی اینکه همه ی زنانی که به یاری من آمده بودند را می شناخت و آنها را به نام می خواند و به آنها سلام می کرد- حوریان بهشتی به یکدیگر تبریک می گفتند و آنها به من خبر دادند که در آسمان نوری جدید ظاهر شده و نام این مولود مبارک در آسمان ها «زهرا»گذارده شده است.

۲-تولد حضرت فاطمه(س) و مختصات زمانی

فرهنگ فاطمی/ از تولد حضرت فاطمه(س) و مختصات زمانی تا شهادت و جاودانگی

حضرت فاطمه(س) چهارمین دختر پیامبر بزرگ اسلام(ص) بود و نیز کوچک ترین دختر خانواده – خانواده ای که پسری برایشان نمانده بود. آن هم در جامعه ای که ارزش هر پدری و هر خانواده ای به «پسر» بود. نظام قبیله ای عرب از دوره ی «مادرسالاری» گذشته بود و در عصر جاهلیت نزدیک به بعثت به دوره ی «پدرسالاری» رسیده بود و حاکمیت خانواده ها و خاندان ها با «پدربزرگ» بود و اساسا مذهب نزدشان سنت پدرانشان بود و ملاک درستی عقیده و عامل ایمانشان، عقیده ی آباء و اجدادشان بود و همه در مقابل انقلاب ها برای حفظ سنت پدری می ایستادند و گذشته از اینها زندگی قبیله ای بخصوص در آن صحرای خشن که روابط «قبیله ای بر اصل دفاع و حمله» مبتنی بود به فرزند پسر، اصالت و موقعیتی می بخشید که پایه ی نظامی و اجتماعی داشت و «پسر بودن» خود به خود ذات برتری یافت و دارای ارزش های معنوی می شد و به همین دلایل و به همین نسبت«دختربودن» حقیر شد و ضعف در او به ذلت تبدیل می شد و او را به اسارت می کشاند و اسارت نیز ارزش های انسانی او را ضعیف می نمود. در چنین محیطی و زمانی است که تقدیر که در پس پرده ی غیب دست اندر کار برهم زدن همه چیز است و پنهانی بر آن است تا در این مرداب آرام و متعفن زندگی و زمان انقلابی ریشه برانداز و آفریننده برپا کند، اینجاست که خالق هستی ناگهان نقشه ی شگفت و شیرین؛ اما دشواری را طرح می کند و برای اجرا دو چهره ی شایسته را برمی گزیند: «پدری و دختری» را و بار سنگین آن را «حضرت محمد رسول خدا(ص)» به عنوان پدر و خلق ارزش های انسانی و نوین انقلابی را باید «حضرت فاطمه(س)» به عنوان دختر در خویش نمایان کنند. در این روزگار تنها خانواده ای که در بنی هاشم اعتبار و حیثیتی تازه یافته خانواده حضرت محمد(ص) است. او که از نواده ی حضرت عبدالمطلب(س) است و ازدواجش با حضرت خدیجه(س) زن نامور و باشخصیت و ثروتمند مکه، موقعیت اجتماعی و استواری را برایش پدید می آورد و استحکام شخصیت و امانت و اعتباری که خود حضرت محمدامین(ص) در جمع بنی هاشم و رجال قریش دارد و همه را متوجه کرده که وی آیینه ی مفاخر عبدمناف و نگهبان اشرافیت بنی هاشم و بخصوص احیاءکننده ی حیثیت حضرت عبدالمطلب(س) خواهد شد. از طرفی همه می دانند مردان آن قبیله حمزه جوانی است پهلوان ماب، ابولهب مردی بی اعتبار، عباس پولداری بی شخصیت، ابوطالب مردی باشخصیت ولی بی پول و این حضرت محمد(ص) است که هم خود و هم همسرش شخصیتی نافذ دارند و شجره ی بنی هاشم باید از این خانه شاخ و برگ برافشاند و بر مکه ساید افکند. همه در انتظارند تا از این خانه«پسرانی برومند» بیرون آیند و به خاندان عبدالمطلب و خانواده حضرت محمد(ص) پسر عبدالله، قدرت، اعتبار و استحکام بخشند؛ اما نخستین فرزند دختر بود به نام ((زینب)) و دومین فرزند هم دختر بود به نام ((رقیه) و سومین فرزند هم دختر شد به نام ((ام کلثوم)). هنوز همه در انتظارند خداوند به حضرت محمد(ص) پسری عنایت نماید و فرزندان بعدی دو پسر به نام ((قاسم و عبدالله)) متولد شدند که مژده ی بزرگی بود؛ اما ندرخشیدند و افول کردند و اکنون در این خانه سه فرزند است و هر سه دختر که مادر پیر شده است و سنش از شصت می گذرد و پدر گرچه دخترانش را عزیز می دارد؛ اما با احساسات قومش و نیاز و انتظار خویشاوندان شریک است. آیا حضرت خدیجه(س) که به پایان عمر نزدیک می شود، فرزندی خواهد آمد؟! امید سخت ضعیف شده است. آری! شور و امید در این خانه جان گرفت و التهاب به آخرین نقطه ی اوج رسید. این آخرین شانس خانواده ی حضرت عبدالمطلب(س) است و آخرین امید؛ اما باز هم دختر شد و نامش را ((فاطمه)) گذاشتند و شور و شوق از خانواده بنی هاشم به بنی امیه منتقل شد و دشمن کامی و زمزمه ها و دشنام ها و فریادها که (حضرت محمد(ص) ابتر شده) و شگفتا تقدیر چه بازی زیبا و قشنگی را آغاز کرده است- زندگی می گذرد و حضرت محمد(ص) به امر خدا پیامبر(ص) می شود و فاتح مکه – همه ی اسیران آزاده شده اش، قریش و همه ی قبایل به زیر فرمانش درمی آیند و سایه اش به سراسر شبه جزیره می گسترد و شمشیرش چهره ی امپراطوری های عالم را می خراشد و آوازه اش در زمین و آسمان می پیچد و در یک دست قدرت و در دستی دیگر نبوّت و سرشار از افتخارات و درختی تنومندی شد که در «کوه حرا» روییده شد و سایه اش افق تا افق و همه ی زمان ها را فراگرفت و این مرد بزرگ چهار دختر دارد که سه تن آنها قبل از رحلت خودش به دنیای باقی می پیوندند و اکنون یک فرزند دارد و آن هم دختر کوچک ترش«حضرت فاطمه(س)» وارث همه ی مفاخر خاندانش و وارث همه ی ارزش ها نه فقط از خاک، خون و پول که «پدیده ی وحی است». 

آفریده ی ایمان، جهاد، انقلاب، اندیشه و انسانیت است و اینک حضرت محمد(ص) که خود وارث حضرت عبدالمطلب(س) و عبد مناف، (قریش و عرب) و وارث حضرت ابراهیم -حضرت نوح -حضرت موسی و حضرت عیسی علیهم السلام و وارث تاریخ بشریت است، یک وارث دارد و آن هم «حضرت فاطمه(س)» است و خداوند به او وحی می فرستد: «انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و النحر.ان شانئک هو الابتر». به تو کوثر عطا کردیم ای محمد(ص)! پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن! همانا دشمن کینه توز تو «ابتر» است. او با ده پسر ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است و به تو کوثر دادیم «حضرت فاطمه(س)» را و اکنون یک دختر ملاک ارزش های پدر می شود و وارث همه ی مفاخر خانواده می گردد و ادامه ی سلسله ای می شود که از حضرت آدم آغاز می شود و بر همه ی راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می کند و به حضرت ابراهیم بزرگ می رسد و حضرت موسی و حضرت عیسی را به خود پیوند می دهد و آخرین حلقه ی این زنجیر عدل الهی، حضرتفاطمه(س) است و حضرت فاطمه(س) خود می داند که کیست و در این جامعه انقلاب می کند و زن را از اسارت آزاد می کند و رسول گرامی خدا(ص) هم می داند که حضرت فاطمه(س) کیست و رفتارش با او ماورای رفتار پدرانه است و تاریخ از رفتار او با دختر کوچکش در شگفت است. هر روز صبح به او سلام می کند و دست اورا می بوسد. اینگونه رفتار از سر تحبیب و نوازش پدری در چنان محیطی که جاهلان، دختران را طعمه ی قبر می کردند، یک ضربه ی انقلابی بر خانواده ها و روابط غیرانسانی محیط بوده است و می خواهد به همه ی انسان ها تاریخ بیاموزد که از عادات و اوهام سنتی نجات یابند و به مرد بیاموزد که از تخت غرور و جبروت پایین آید و به زن احترام گذارد و به زن نیز می آموزد که تنها ملعبه ی زندگی نباشد و از پستی و حقارت نجات یابد.

۳-نام گذاری حضرت فاطمه(س) و چرا فاطمه؟ القاب و کنیه ها

امام جعفرصادق(ع) می فرماید: «انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها». حضرت فاطمه(س)، فاطمه نامیده شد؛ زیرا که مردم از شناخت او بریده شده اند؛ یعنی ناتوانند او را بشناسند. یونس ابن ظبیان می گوید:امام جعفرصادق علیه السلام به من فرمودند: آیا می دانی معنی فاطمه چیست؟ گفتم مولای من! شما بفرمایید. حضرت فرمودند: از بدی ها بریده شده است.باز امام صادق علیه السلام اضافه فرمودند: فاطمه زهرا(س) – فاطمه نامید شد؛ زیرا آن چه برای سایر زنان روی می دهد، بریده و جدا شده است، همچنین امام رضا علیه السلام به واسطه ی پدران بزرگوارشان از حضرت علی(ع) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: من حضرت فاطمه(س) را فاطمه نامیدم؛ زیرا که خداوند سبحان او و فرزندانش را از آتش جهنم جدا کرد. آن فرزندانی که با یگانه پرستی و ایمان به شریعت من خدا را ملاقات می کنند و در حدیثی دیگر آمده است که دوستداران او را از آتش جهنم جدا می کند. سلیمان بن جعفر می گوید: از امام موسی کاظم(ع)شنیدم که فرمود: «فقر، داخل خانه ای نمی شود که نام فاطمه از اسامی بانوان در آن خانه باشد». یکی از صحابه ی امام جعفرصادق(ع) به نام (سُکونی) می گوید: خدمت امام رسیدم در حالی که ناراحت و اندوهگین بودم، امام صادق (ع) فرمودند: چرا اندوهگین هستی؟ عرض کردم دختری برایم متولد شده است، امام فرمودند: ای سُکونی! سنگینی او بر زمین است و روزی او به دست خداست. حضرت فرمودند: نام او را چه نهاده ای؟ عرض کردم:«فاطمه». حضرت فرمودند: آه آه آه و با اظهار خوشحالی فرمودند: به او ناسزا مگو و او را کتک مزن و او را احترام کن.

-القاب و کنیه های حضرت فاطمه(س)

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: حضرت فاطمه(س) در پیشگاه خداوند منّان نُه نام دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه،مرضیه، محدثه و زهرا. جابر بن یزید جعفی می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم چرا حضرت فاطمه(س)، «زهرا» نامیده شده است؟ حضرت فرمودند: چون خداوند عزّوجل او را از نور عظمت خودش آفرید. پس هنگامی که نور حضرت فاطمه(س) درخشید، آسمان ها و زمین از نور او روشن شد. چشمان فرشتگان بسته شد و برای عظمت خداوند به سجده افتادند و گفتند ای خدا و ای مولای ما این چه نوری است؟ خداوند به آنان فرمود: این نوری است از نورهای من و او را در آسمان خود جای داده و از عظمت و بزرگی خود آفریده ام و این نور را از صلب پیامبری از پیامبران خود خارج می سازم که بر تمامی پیامبران برتریش می دهم و از این نور امامانی را به وجود می آورم که امر (دین) مرا برپا می دارند.ابوهاشم عسکری می گوید: از امام حسن عسکری(ع) پرسیدم: چرا حضرت فاطمه(س)، زهرا نامیده شده است؟ حضرت فرمودند: چون در ابتدای روز صورت آن حضرت مانند خورشید درخشان، ظهر هنگام بسان ماه تابان و هنگام غروب همانند اختر فروزان می شد و برای حضرت امیرالمومنین(ع) می درخشید! امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان نقل کرده اند که پیامبرگرامی اسلام(ص) فرمودند: نور حضرت فاطمه(س) قبل از بوجود آمدن آسمان و زمین آفریده شده است.بعضی سوال کردند ای پیامبر(ص)! پس او از جنس انسان نیست؟ حضرت فرمودند: حضرت فاطمه(س) حوریه ایست به صورت انسان. در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: همانا حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر گرامی اسلام(ص)، «طاهره» نامیده شد زیرا از هر ناپاکی و زشتی پاک بود و هیچ گاه حالاتی که برای سایر زنان روی می دهد برای او روی نخواهد داد. اسحاق ابن جعفر می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: همانا حضرت فاطمه(س)،«محدثه» است زیرا ملائکه از آسمان پایین می آمدند و آن حضرت را صدا می زدند، همانگونه که حضرت مریم(س) دختر عمران را صدا می زدند و می گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تبارک و تعالی تو را انتخاب کرده و پاک گردانده و بر تمام بانوان جهان برگزیده است. ای فاطمه! خاضعانه پروردگارت را عبادت کن و خدا را سجده کن و با رکوع کنندگان به رکوع برو- سپس حضرت فاطمه(س) با (ملائکه سخن می گفت و آنها نیز با آن حضرت گفتگو می کردند).

نام ها و لقب های دیگری برای حضرت فاطمه(س) ذکر شده است که به برخی از آنها  اشاره می شود: مبارکه، راضیه، مرضیه، صدیقه، شهیده، کوثر، معصومه، منصوره، زکیه، تقیه، نوریه، جمیله، جلیله، وحیده، فریده، صادقه، عابده، شریفه، مطهره، حکیمه، فهیمه، حنانه، الصدیقه الکبری، ریحانه النبی، ودیعه الرسول، حجه الله الکبری، حبیبه المصطفی، مریم الکبری، مبشره الاولیاء، العارفه بالاشیاء و العالمه بما کان و ما یکون»

کنیه های حضرت زهرا(س): ام ابیها، ام الائمه، ام المومنین، ام الحسنین و ام السبطین.

۴-حضرت فاطمه(س) و فضایل او در قرآن

آیه ی تطهیر و توصیف عارفانه ی حضرت زهرا(س)، سوره دهر،کوثر، الرحمن و قدر:

الف-آیه ی تطهیر و توصیف عارفانه ی حضرت زهرا(س)

عصمت حضرت زهرا(س):«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»: از ابوسعید خدری نقل شده است که گفت آیه ی تطهیر در مورد پنج نفر نازل شده است:رسول گرامی اسلام(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع).

ب-سوره ی دهر (اطعام مسکین، یتیم و اسیر)

ابن عباس می گوید: امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیمار بودند. پیامبر اسلام(ص) و جمعی از یاران به ملاقات آنان رفتند. بعضی از اصحاب به حضرت علی(ع) عرض کردند خوب بود برای شفای فرزندانت نذری می کردی؟ حضرت فرمودند: به عهده ی من است که اگر فرزندانم خوب شوند،سه روز، روزه بگیرم. حضرت برای تهیه ی غذای افطاری به نزد «شمعون» رفتند و سه من جو گرفتند و به نزد حضرت فاطمه(س) آوردند. روزاول مقداری از آن را حضرت زهرا(س) آرد کردند و نان از آن تهیه نمودند و هنگامی که حضرت علی(ع) از نماز مغرب برمی گشتند و می خواستند افطار کنند، فقیری در زد و گفت به من غذا بدهید. اهل خانه غذای خود را به آن فقیر دادند و با آب افطار نمودند. حضرت زهرا(س) روز دوم نیز مقداری از آن جو را آرد نموده و پنج قرص نان پختند و هنگام غروب (یتیمی) به در خانه آمد و درخواست غذا کرد. حضرت زهرا(س) غذای خود را مجددا به آن یتیم دادند و با آب افطار نمودند. روز سوم نیز هنگام افطار اسیری از اسرای مسلمانان به در خانه آمد و گفت من نیازمندم، به من غذا بدهید. حضرت زهرای اطهر(س) تمام غذای خود را به اسیر دادند و با آب افطار نمودند.ابن عباس می گوید: روز چهارم حضرت علی(ع) فرزندان خود را که از گرسنگی می لرزیدند به نزد رسول خدا(ص) برد. پیامبر فرمودند: دخترم کجاست؟ حضرت علی(ع) فرمودند: در محراب عبادت است. پیامبر(ص) برخاستند و به نزد او آمدند و مشاهده نمودند که نشانه ی ضعف و گرسنگی از چشمهایشان پدیدار بود، او را نوازش کردند و در آن هنگام این آیه ی شریفه ی در شان حضرت زهرا(س) و این خانواده ی بزرگوار نازل شد:«یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا»و از نکته های لطیفی که از این سوره ی دهر که در شان اهل بیت(ع) نازل شده،اینست که خداوند به احترام حضرت زهرا(س) و روشنی چشم رسول خدا(ص)، نامی از حورالعین نبرده و تنها به نام «ولدان مخلدون» تصریح فرموده است.

ج-سوره ی کوثر

«انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک وانحر. ان شانئک هو الابتر»

فخر رازی در تفسیر خود درباره آیه (انا اعطیناک الکوثر) می فرماید: مقصود از «کوثر»، فرزندان پیامبر اسلام(ص) است. چون این سوره در نزد سخن کسانی نازل شده که به جهت نداشتن فرزند، بر آن حضرت عیب می گرفتند و خداوند به پیامبراسلام(ص) نسلی عطا می کند که در گذر زمان باقی می ماند و در تفسیر آیه ی:«ان شانئک هو الابتر» می گوید: ابتر کسی است که فرزندی ندارد به طوری که نسل او منقطع می شود و از او نه نسلی باقی می ماند و نه یادی نیکو؛ اما تو ای پیامبر(ص)! فرزندانت باقی می مانند و این آیه ی شریفه دلالت دارد که فرزندان دخترت،حضرت فاطمه زهرا(س) موجب بقای نسل تو شده و از دامن پاک او امامان معصوم(ع)بوجود می آیند.

د-سوره الرحمن و مقام حضرت فاطمه(س)

به نقل از امام جعفرصادق علیه اسلام منظور از قول خداوند سبحان که می فرماید:(مرج البحرین یلتقیان) حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) می باشد که دو اقیانوس ژرف هستند و هیچ کدام بر دیگری غلبه نمی کنند و در روایت دیگری آمده است که مراد از «بینهما برزخ»پیامبرگرامیاسلام(ص) است و مقصود از«یخرج منهما اللولو و المرجان» امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می باشند.

ه-سوره ی قدر و منزلت حضرت فاطمه(س)-شب قدر

امام صادق(ع) فرمودند: در آیه ی «انا انزلناه فی لیله القدر» منظور از «لیله» حضرت فاطمه(س) است و «قدر» خداوند سبحان است، پس هرکس حضرت فاطمه(س) را آن گونه که حق معرفت اوست، بشناسد به تحقق شب قدر را درک کرده است.

۵-فاطمه و امّ ابیها 

پیامبر گرامی اسلام(ص) حضرت فاطمه(س) را «ام ابیها» -مادر پدرش- خوانده است، حصن و حصین است آشیانه ی حضرت زهرا(س) در هر حال، آغاز عمر حضرت فاطمه(س) با آغاز رسالت خطیر و شدت مبارزات،  سختی ها و شکنجه هایی که سایه اش بر خانه ی پیغمبر(ص) افتاده بود،هماهنگ شده بود. پدر رنج رسالت بیداری مردم را بر دوش می کشید و مادر تیمار ده سختی های شوهر محبوب خود بود و حضرت فاطمه(س)با نخستین تجربه های کودکانه اش از این دنیا و زندگی طعم رنج، اندوه و خشونت زندگی را می شناخت و چون خیلی کوچک بود، می توانست آزادانه بیرون آید و به همراهی پدرش در موج دشمنی و کینه ی شهر حرکت می کرد و از آنجایی که از سرنوشت و سرگذشت پدر آگاه بود او را رها نمی کرد، بارها می دید که پدرش با مهربانی در میان انبوه مردم کوچه و بازار می ایستد و آنان را به نرمی می خواند؛ ولی آنان او را به سختی می رانند و جزء به استهزاء و دشنام او را پاسخی نمی گویند و او باز تنها و بی کس؛ اما همچنان آرام و صبور به میان جمعی دیگر می رود و خسته و آزرده به خانه بر می گردد تا اندکی بیاساید و دوباره راه خویش گیرد و دختر کوچکش «فاطمه» در همه جا با او است. تاریخ یاد می کند روزی که وی را در مسجدالحرام به دشنام و کتک گرفتند و حضرت فاطمه(س) خردسال ایستاده بود و می نگریست و سپس دست پدر را گرفته به خانه بازمی گشت و نیز آن روزی که پیامبر(ص) در مسجدالحرام به سجده رفته بود و دشمن نابکار شکمبه ی گوسفندی را به سر مبارک آن حضرت انداخت و حضرت فاطمه(س) جلو رفت و آن را از روی پدر برگرفت و با دست های کوچکش سر و شانه های پدر را پاک می کرد و محو صبر و شکیبایی و تحمل پدر شده و او را به خانه برمی گرداند. مردم که همیشه این دختر کوچک و لاغراندام را در کنار پدر قهرمان و تنهایش می دیدند و می دیدند که پدر را پرستاری می کند و می نوازد و در سختی ها همچو مادر او را تسلی می بخشد، به او لقب ام ابیها(مادر پدرش) دادند. در این زمان تقدیری که نمی تواند آسودگی و لذت زندگی را در چهره ی پیامبر(ص) ببینند، بی درنگ دو ضربه ی سخت به او می کوبد. حضرتابوطالب(س) و حضرت خدیجه(س) هر دو به فاصله ی کمی از یکدیگر دار فانی را وداع گفتند و اکنون رسول الله(ص) حامی اش، همدم،همدردش و نخستین گرونده اش و بالاخره مادر فاطمه اش را از دست داده است و حضرت فاطمه(س) مادرش را؛ پیغمبر(ص) سخت تنها مانده است. در شهر حضرت ابوطالب(س) و در خانه حضرت خدیجه(س)نیست. اکنون حضرت فاطمه(س) بیشتر معنی و سنگینی این کنیه یعنی «ام ابیها» را احساس می کند و مراقبتش نسبت به پدر بیشتر می شود.

ام ابیها

از نظر معنا و فلسفه «ام ابیها» یعنی کانون عصمت، عفت و منشا مقام نبوّت و ولایت مانند«غرس یک درخت به منظور گرفتن میوه است» و لذا در اصطلاح علمی غرس یک درخت، سلسله اعدادی است برای استفاده از میوه ی آن و مسلم است که مقام ولایت که سیر الی الله باشد، مقدم بر منصب نبوّت است؛ یعنی باید نبی قبل از رسیدن به منصب نبوّت، ولی باشد و برخی از انبیاء دارای مقام نبوّت بوده؛ ولی امامت نداشته اند و پیغمبران اولوالعزم هم پیغمبر و هم امام بوده اند. حضرت فاطمه(س)، شجره ی ولایت است که به دست مقام نبوّت غرس شده و مادر ولایتی است که میوه ی (نبوّت) است و لذا به آن دُرّ عصمت و طهارت، خطاب کرده است «ام ابیها» و پیامبر اعظم(ص) می فرماید تا تو در جنبه ی ولایت مطلقه ی ما هستی، من به این مقام رسیده ام و تمام اسرار نبوّت خود را به مقام ولایت مطلقه سپردم و نیز عرفا گویند: منظور از «ام ابیها» وحدت روحی است که بین این پدر و دختر و داماد بوده، چنانچه حدیث نبوی هم شاهد این گفتار است که می فرماید:«انا و علی و فاطمه من نوره واحد، فاطمه بضعته منّی»، من خود او بودم و او من؛ ولی از بهر صلاح، تن خاکی به میان من و او حایل بود، چون شاهد و مشهود یکی دیدم و دانست در مذهب ما اسم همه عین مسمی است. خلاصه از احادیث و روایات چنین مستفاد می شود که «ام ابیها»برای آن است که نسل پیغمبر(ص) از این دختر بوده است و تنها فرزندی از رسول الله(ص) می باشد که نسل نبوّت و مادر ولایت در او قرار گرفته است.

۶-زندگانی حضرت زهرا(س)، پس از رحلت پیامبراسلام(ص)

پس از رحلت پیامبراسلام(ص)، حضرت فاطمه(س) به جهت فراق پدر و پیشامدهای ناگواری که به دنبال هم روی می داد، پیوسته اندوهگین بودند و مدام اشک از دیدگان مبارکشان جاری بود. 

بیت الاحزان

بزرگان مدینه جمع شدند و نزد امیرالمومنین(ع) آمدند و به ایشان گفتند: ای ابوالحسن(ع)، حضرت فاطمه(س) شب و روز گریه می کند و هیچ کدام از ما شبها نمی توانیم در بستر خود به راحتی بخوابیم. روزها نیز هنگام کسب و کار نگرانیم و آرامش نداریم، از او بخواه یا شبها گریه کند یا روز، حضرت علی(ع) به آنها فرمودند: چنین می کنم. پس نزد حضرت زهرا(س) آمدند و فرمودند: ای دختر رسول خدا(ص)! بزرگان مکه این چنین گفته اند- حضرت زهرا(س) فرمودند: ای ابوالحسن(ع)! خیلی کوتاه است ماندن من میان آنان و چه نزدیک است غایب شدن من از میان آنها، به خدا سوگند نمی توانم ساکت باشم تا به پدرم رسول خدا(ص) بپیوندم. سپس حضرت امیرالمومنین علی(ع) در بقیع و دور از مدینه برای او خانه ای ساختند که «بیت الاحزان» نام گرفت و حضرت زهرا(س) صبح که می شد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را برمی داشت و به بقیع می رفت و در آنجا به ناله و زاری خود ادامه می داد.

۷-قدر و منزلت حضرت فاطمه(س) در نزد خداوند و پیامبراسلام(ص) 

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: هرکس حضرت فاطمه(س) را در زمان زندگی من آزار دهد؛همچون کسی است که بعد از مرگ من او را آزرده باشد و در حیات و ممات من هر کس او را آزرده کند، مرا آزار داده است و هرکس مرا آزار دهد، خدا را آزار داده است و این همان قول خداونددر سوره احزاب، آیه ۵۷ است که می فرماید:«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا»: «قطعا آنان که خدا و پیامبرش را می آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می کند، برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است.»

سعد بن ابی وقاص نقل می کند که شنیدم پیامبرگرامی اسلام(ص) می فرمود: «فاطمه بضعه منّی» حضرت فاطمه(س) پاره ی تن من است.هرکس او را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هرکس او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است و می فرماید:«حضرت فاطمه(س) عزیزترین مردم نزد من است». ابوحمزه ثمالی می گوید امام محمدباقر(ع) به نقل از پدر و جد گرامیشان فرمودند: که پیامبرگرامی اسلام(ص) می فرمودند: همانا خداوند از خشم حضرت فاطمه(س) خشمگین و از خشنودی او خشنود می گردد. ثوبان بن بُجدُد، غلام رسول خدا(ص)، نقل می کند که هرگاه پیامبراسلام(ص) به مسافرت می رفت، آخرین دیدارشان با حضرت فاطمه(س) بود و در بازگشت از سفر، اولین کسی که پیامبر بر او وارد می شدند، حضرت فاطمه سلام الله علیها بودند.

۸-حضرت فاطمه(س) و ازدواج با حضرت علی(ع)

زهرا که نشان از پیامبر(ص) دارد   آراسته شوهری چو حیدر دارد

بسیار جهان گل معطر دارد        اما گل یاس عطر دیگر دارد

تقدیر الهی این گونه رقم می زند که حضرت علی(ع) باید در خانه ی پدر گرامی حضرت فاطمه(س) ساخته شود و با سرنوشت دخترش فاطمه(س) پیوندی شگفت داشته باشد- تاریخ دارد کارش را انجام می دهد و در آرامشی اسرارآمیز و پر از ابهام طرح طوفانی در اندیشه می پرورد که فردا برانگیزد و بت های سخت و سنگ، نگهبانان اشرافیت و قومیت و انحصارطلبی و تضاد و تبعیض را فرو شکند و در این میان پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را دارد که نخستین آغاز است و این انقلاب به یک (علی) نیازمند است. اینجاست که دست تقدیر کودک ابوطالب را با داشتن پدر به خانه ی عموزاده پیغمبر(ص) می برد تا روان او با جاهلیت آلوده نگردد و زمانی نگذشت که رسول الله(ص) با حضرت علی(ع) پیمان برادری خواندند و یک بار دیگر از میان همه ی چهره ها حضرت علی(ع) در کنار حضرت محمد(ص) قرار می گیرد و چه شگفتی های زیبایی فاطمه مادر حضرت علی(ع) از حضرت محمد(ص) پرستاری کرده است. حضرت ابوطالب(س) پدر حضرت علی(ع)،حامی حضرت محمد(ص) بوده است و حضرت محمد(ص) در خانه ی حضرت علی(ع) بزرگ شده است و اینک حضرت علی(ع) در خانه ی حضرت محمد(ص) بزرگ می شود و در کنار حضرت فاطمه(س) دختر رسول الله(ص) و حضرت فاطمه(س) همچنان در وفای به عهد خویش مانده است و در خانه ی پدر، دامن پارسایی را رها نکرده است؛ به خصوص زمانی که حضرت پیغمبر(ص) خواستگاری عمر و ابوبکر را قاطعانه رد میکند و همه اصحاب دانستند که پیامبر(ص) بی مشورت دخترش، هرگز پاسخ خواستگاران را نمی دهد. اینک تقدیر سرنوشت این دو نوجوان را از کودکی بگونه ی خاصی به هم گره زده است و هر دو با جاهلیت هیچ پیوندی نداشته اند- اینک حضرت علی(ع) بیست و پنج سال دارد و حضرت فاطمه(س) نُه سال. به امر الهی و اذن رسول گرامی خدا(ص) و خواستگاری حضرت علی(ع) و توافق حضرت فاطمه(س) ازدواج صورت می گیرد و حضرت فاطمه(س) با همان مسئولیت های قبلی، مسئولیت همسرداری را نیز می پذیرد و در خانه ای بیرون از شهر در قریه ی (قبا) هشت کیلومتری جنوب مدینه زندگی جدیدی را شروع می کند- در خانه گندم دستاسی می کند- نان می پزد و در خانه کار می کند، از بیرون آب می آورد و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در کنار مسجد قبا، نخستین مسجدی که در اسلام ساخته شده مدتی می مانند و خانه ی (عترت) در آنجا بنیاد می گردد و تاریخی که با«حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)» در اسلام شروع می شود از اینجا سر می گیرد. در سال سوم هجرت، یک سال و اندی پس از ازدواج، امام حسن(ع) به دنیا می آید و انتظار پیامبر(ص) به پایان می رسد و سراپا هیجان از شوق وارد خانه ی فاطمه(س) می شود و نخستین ثمره ی پیوند حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) را در آغوش می گیرد و در گوشش اذان می گوید و هم وزن موی سرش بین فقیران مدینه نقره انفاق می کند. یک سال دیگر می گذرد و امام حسین(ع) متولد می شود. اکنون پیامبر اسلام(ص) دو پسر از حضرت فاطمه(س) دارد. تقدیر این گونه خواسته بود تا دو پسر پیامبر(ص) بنام «قاسم و طاهر» به دنیا نمانند و پسران حضرت فاطمه(س) برایش بمانند تا «حضرت فاطمه(س)، فاطمهشود» و حضرت علی(ع) نیز در ذریه های حضرت محمد(ص) حضور داشته باشد. در سال پنجم هجری، یک سال پس از تولد امام حسین(ع)،دختری در خانه ی حضرت علی(ع) به دنیا آمد و اسم او را زینب(س) نهادند و دو سال بعد از او دختر دیگری به دنیا می آید که «ام کلثوم» نامگذاری شد که اسامی دختران خود پیامبر(ص) نیز بودند و اینک حضرت فاطمه(س) شیرین ترین جرعه های حیاتش را می نوشد. جنگ خیبر پیش آمد و مزرعه فدک توسط پیغمبر(ص) به حضرت فاطمه(س) داده شد و حضرت فاطمه(س) که اکنون چهار فرزند دلبند دارد،اندکی هم از خشونت زندگی و تهدستی رها می شود. فتح مکه پیش آمد و حضرت فاطمه(س) همراه پدر نیرومند و همسر قهرمانش به مکه رفت و شاهد بزرگترین پیروزی های اسلام بود. در این روزگار زندگی برای حضرت فاطمه(س) پر از افتخار و پیروزی بود. پدرش از کینه های دشمنان اندک اندک می آساید و سایه اش بر سراسر عربستان گسترده است. شوهرش در بدر، احد، خندق، خیبر، فتح مکه، حنین و یمن ضربه هایی نواخته است که یک ضربه اش از عبادت جن و انس ارجمندتر است و فرزندانش تنها ثمره های یک زندگی سراسر سختی و رنج یک پیوند سراپا عشق و ایمان شده اند،زندگی مهربان شده است و بر چهره ی حضرت فاطمه(س) لبخندی شیرین می زند و گرداگرد خانه ی حضرت فاطمه(س) را هلالی از خوشبختی، افتخار و کرامت فراگرفته- محبت های وصف ناپذیر پدر- عظمت پرافتخار شوهر و شور و شوق فرزندان عترت.

۹-حضرت فاطمه(س) و امور سیاسی

کفرستیزی، پایداری و تقوی- حرف و نطق قاطعانه ی حضرت زهرا(س)

پیامبر(ص) بر بستر افتاد و یک لحظه نگاهش را از حضرت فاطمه(س) برنمی داشت. سر در گوش او آورد و گفت: دخترم تو اولین کسی هستی که به من می پیوندی! آیا خشنود نیستی که پیشوای زنان امت باشی؟ پیغمبر(ص) رحلت فرمود و حضرت علی(ع) دست به کار غسل و کفن شد و  بر تن او آب می ریخت و بر جان خود آتش می زد. مردم بی پناه، پناهشان را از دست داده بودند و اصحاب رهبرشان را و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) همه چیزشان را. سیاست به جانشینی صداقت نصب شد و دستهای برادران که با پیمان مواطات یکدیگر را می فشردند و از هم دور شدند. حضرت فاطمه(س) می گوید حضرت علی(ع) در خانه مشغول غسل دادن پیامبر(ص) شد و من به فرزندان می رسیدم؛ ولی در بیرون شهر «سقیفه» یاران مدنی پیغمبر(ص) «انصار» گرد هم آمده اند تا جانشین پیغمبر(ص) را از میان خود برگزینند و در نتیجه ابوبکر در «سقیفه»انتخاب شد؛ هیچ دلی قادر نیست بفهمد که دوباره رنج با جان حساس و آگاه حضرت فاطمه(س) چه می کند! مانند پرنده ای مجروح در میان دو فاجعه ی سنگین، فشرده می شود یکی رحلت پیغمبر(ص) و دیگری شکست حضرت علی(ع) و می اندیشد که «عدالت و رهبری» چه خواهد شد؟در این میان میراث حضرت فاطمه(س) که تنها منبع زندگی او و فرزندانش بود «فدک» مصادره می شود و حضرت علی(ع) خانه نشین شده و به جمع آوری و تدوین قرآن می پردازد. سلمان فارسی به ایران برمی گردد و در مدائن منزوی می شود. ابوذر انیس پیغمبر(ص) و عمار عزیز پیغمبر(ص) بیکار می شوند؛ اما حضرت فاطمه(س) از پا ننشست و در زیر کوهی از اندوه که بر جان عزادارش حس میکرد، مبارزه با خلافتی را که بی اساس می دانست و خلیفه ای را که بی استحقاق می شمرد، ادامه داد و برای بازگرفتن «فدک» از تلاش باز نایستاد و این تلاش همه به صورت حمله و انتقاد بود و می کوشید تا به همه ثابت کند که خلیفه در این کار خواسته است از او انتقام سیاسی بگیرد و بر حضرت علی(ع) ضربه ی اقتصادی وارد کند.«فدک» مزرعه ی کوچکی بود و اگر هم بزرگ بود، برای حضرت فاطمه(س) کوچکتر از آن بود که بر سر آن به کشمکش بپردازد؛ اما «فدک» به عنوان نشانه ای از غصب و زورگویی رژیم تازه، برایش اهمیت یافته بود. حضرت فاطمه(س) با طرح مسئله یمصادره ی «فدک» می کوشد تا حکومت را محکوم کند و اثبات کند که آنها در راه مصالح خویش چگونه حقایق را انکار می کنند و حتی از روا داشتن امانت به پیغمبرشان دریغ نکردند و سنت رسول خدا(ص) را شعار خلافت خود ساختند و به خاندان رسول الله(ص) ستم نمودند.

۱۰-حضرت فاطمه(س) و امور اجتماعی

استقرار قدرت خلافت و سلطه ی حکومت و سکوت و تسلیم مردم«حضرت فاطمه(س)» را از مسئولیت مبارزه مبری نمی سازد و باید برای پیروزی هرچند با امیدی ضعیف تلاش کند و باید با نظام حاکم و غاصب مبارزه کند اگر توانست آن را مغلوب کند و اگر نتوانست لااقل محکوم نماید.«اگر باطل را نمی توان ساقط کرد، می توان رسوا ساخت.» اگر حق را نمی توان استقرار بخشید،می توان اثبات کرد و حضرت فاطمه(س) حق را طرح می نماید و به زمان می شناساند و زنده نگه می دارد. در دل تاریک شب حضرت علی(ع) همسرش حضرت فاطمه(س) را آن همسر سیاه پوش و عزادارش را بر مرکبی می نشاند و در کوچه های پیچ در پیچ و خلوت شهر می گردند و به سراغ انصار می روند تا با آنها صحبت کنند؛ زیرا انصار در حکومت جدید سهمی ندارند و مهاجرین که ناآگاهانه این خلافت را پذیرفته بودند و به حرمت رسول خدا(ص) حکومت را به ابوبکر واگذاشتند که از قبیله ی پیغمبر(ص) بود و اینان اکثرا مردم مدینه اند و اکنون حضرت فاطمه(س) شخصا به سراغ آنها می رود و هر شب به همراه حضرت علی(ع) به مجالس آنها سر می زند و با آنها حرف می زند و فضایل حضرت علی (ع) را برای آنها برمی شمارد و سفارش های پیغمبر(ص) را یکایک بر آنها می گوید. حضرت فاطمه (س) با نفوذ معنوی، شخصیت بزرگ انسانی، آگاهی سیاسی و شناخت دقیقی که از اسلام، روح و آرمان های اسلام دارد و بالاخره با قدرت منطق و استدلال استوار خویش، حقانیت حضرت علی(ع) را ثابت می نماید و بطلان انتخاباتی را که شده است،اثبات می کند و به مردم می فهماند که فریب خورده اند و عواقب این شتاب زدگی سطحی و غافل گیری سیاسی را برمی شمارد و آنان را از آینده ی ناپایدار و تیره ای که در انتظار اسلام و رهبری امت است، بیم می دهد و اما حضرت فاطمه(س) هر چه توانست کوشید تا نخستین خشت این بنا را کج نگذارد و پیش برود؛ ولی احساس کرد گوش مردم مدینه در برابر فریادهای او کَر شده است و دلشان برای سکوت حضرت علی(ع) سنگ شده است. با اینکه می کوشید مانند پدر بزرگوارش با عطوفت و مهربانی در جمع مردم قرار گیرد و با بیان ساده ولی منطقی آنان را نسبت به حق تضیع شده ی«ابوالحسن(ع)» آگاه سازد؛ ولی از آنجایی که دل های آنان مالامال کینه و بغض است کمتر نتیجه می گیرد؛ ولی رسالت و تعهد خویش را نسبت به حفظ و حراست دین پدر بزرگوارش انجام می دهد.

۱۱-حضرت فاطمه(س) و خانه داری

حضرت فاطمه(س) سعی می کرد در خانه همه ی کارها را خودش انجام دهد – بلال می گوید نمازصبح بود از در خانه ی حضرت زهرا(س) گذشتم و دیدم که دستاس می کند و آرد می سازد و بچه در گهواره گریه می کند، سلام کردم و جلو رفتم و عرض کردم یا بنت رسول الله(ص)! اگر بخواهی کمک کنم و من بچه را بردارم و شما آرد کنید یا من دستاس نمایم و شما از فرزندتان مراقبت نمایید؟ فرمودند من به فرزندم اولی ترم و تو در آرد کردن کمک کن. حضرت فاطمه (س) یک روز به پدر عرض کرد برای اهل صفه، آرد می کردم و دستم پینه زده، اگر کنیزی برایم بفرستی تا در کار خانه کمکم کند خوب است. حضرت فرمودند: من به تو چیزی می آموزم که ارزش آن از کنیز بهتر است، فرمود: در موقع خواب ۳۴ مرتبه الله اکبر، ۳۳ مرتبه الحمدالله و ۳۳ مرتبه سبحان الله بگو و یک مرتبه آیه الکرسی بخوان و بار دیگر که پیامبراسلام(ص) او را دید و دستهای پینه بسته ی او را نظاره کرد، فرمود: در مقابل این زحمت دنیا که در خانه ی شوهر متحمل می شوی به تو مژده ی بهشت می دهم و توصیه می نمایم که بعد از کار روزانه ۳۴ مرتبه الله اکبر، ۳۳ مرتبه الحمدالله و و ۳۳ مرتبه سبحان الله بگو که به تو سرور و شادمانی می بخشد و این تسبیح به نام «تسبیحات حضرت فاطمه(س)» مشهور است که پس از فراغت از هر نماز، مستحب است، قرائت شود.سلمان فارسی می فرماید: روزی پیامبراسلام(ص) برای رساندن پیامی مرا به خانه ی حضرت فاطمه(س) فرستاد؛ چون به در حجره ی حضرت فاطمه(س) رسیدم، دیدم او قرآن تلاوت می کند و دستاس هم می نماید. پیغام را رساندم و برگشتم به رسول خدا(ص) گزارش دادم و فرمودند:خداوند گوشت و پوست دخترم را تا مغز استخوان آکنده از ایمان فرموده و هیچ گاه از فکر خدا دور نیست؛ حتی کارهای خانه را نیز با ذکر خدا و یاد خدا انجام می دهد. حضرت فاطمه(س) مانند یک کدبانوی بزرگ خانه هم به اهل خانه توجه می کند و هم به شئون زندگی درونی و بیرونی رسیدگی می کند.

۱۲-حضرت فاطمه(س) و همسرداری

چون به زندگانی روزانه ی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بنگریم، می بینیم تا چه حد وحدتکلمه، وحدت نظر، توافق اخلاقی، کفویت و سنخیت وجود داشته است و حقیقتا اگر حضرت علی(ع) نمی بود، کسی شایسته ی شوهری با حضرت فاطمه(س) نبود و اگر حضرت فاطمه(س) نمی بود، کسی در آن زمان لیاقت همسری با حضرت علی(ع) را نداشت. این زن و شوهر در تمام شئون زندگی با هم همکاری داشتند و حضرت فاطمه(س) در انجام همه ی امور خانه دریغ نداشت و سعی می کرد در کشاکش حیات و مشکلات موجب آرامش و آسایش همسرش حضرت علی(ع) باشد. «واقدی» یکی از صحابه می گوید: حضرت فاطمه(س) در هنگامه ی «جنگ اُحد» با کمک شوهر مهربانش حضرت علی بن ابیطالب(ع) بر جراحات مسلمین مرهم می گذاشت و پس از مراجعت از غزوه ی اُحد نیز زخم های پدر و شوهرش را مرهم می نهاد -با اینکه حضرت علی ابن ابیطالب(ع) خود مرد پرکاری بود و از کاری که خدمت به دین و دنیای خداپسندانه و خانواده بود دریغ نداشت؛ در طول ده سال زندگانی برای حضرت فاطمه(س) هم استراحت و فراغتی در کار نبودو قبل از پیدا کردن اولاد، شریک شوهر در خدمات اجتماعی- جنگها و تهیه ی غذای بینوایان بود. در دوره ی اولاد داری و تربیت فرزند به کار عبادت و تلاوت قرآن و خدمات اجتماعی او نیز افزوده می شد. به نقل از فرزندش امام حسن (ع) که می فرمود: شبها مادرم به عبادت مشغول بود به خصوص شبهای جمعه را تا سپیده دم در رکوع و سجود بود و گریه و زاری می کرد و برای مومنین آمرزش می طلبید. یک روز گفتم مادرجان چرا برای خود دعا نمی کنی؟ فرمود: پسرجان! همسایه بر خانه مقدم است. در غزوه ی اُحد که خبر شهادت پیامبراسلام(ص) را آوردند، زنان هاشمی و نزدیکان به قافله سالاری حضرت فاطمه(س)، به طرف اُحد رفتند و سراسیمه بدن مجروح پدر را در آغوش گرفت و از حضرت علی(ع) خواست با سِپر خود آب بیاورد و حضرت فاطمه(س) زخم ها را می شست و چون خون از غلیان نمی افتاد، پاره حصیری را سوزاند و بر جراحات پدر نهاد و جراحات او را بست و سپس شمشیرهای آنان را شستشو داد. در زندگی و خانه داری حضرت فاطمه(س)کارهای خانه را تقسیم کرده بود. یک روز کار خانه داری با خودش بود و بچه داری با فضّه بود و روز دیگر اندکی کار خانه را به فضّه می سپرد و خود به بچه داری می پرداخت و روزهایی که کار خانه می کرد، به یاد خدا و گرسنگی اهل صفه آن قدر دستاسمی کرد که دستهایش پینه می بست و در عین حال خود در تحمل گرسنگی و تشنگی و در ادب و فضیلت در حلم و وقار نظیر نداشت. یک روز نشد از حضرت علی(ع) تقاضایی کند؛ حتی یک روز که در حال مریضی بود و طبیب برای او انار تجویز کرده بود، زنان همسایه و فامیل به همسرش حضرت علی(ع) گفتند تا تهیه نماید و حضرت فاطمه(س) یک دنیا حلم و وقار بود، یک عالمه صلابت و بزرگ منش و یک جهان مناعت طبع و عزت نفس داشت.

۱۳-شهادت حضرت فاطمه(س) و جاودانگی

درباره ی شهادت بانوی بزرگ اسلام(س) اختلاف اقوال زیاد است که جمعا ده قول می گردد که همگی آنها تاریخ شهادت را روی فاصله ی میان رحلت رسول خدا(ص) و شهادت آن مخدره ی معصومه حساب کرده و ذکر نموده اند. برخی گفته اند شهادت حضرت فاطمه(س) چهل روز پس از رحلت پدرش اتفاق افتاد که مصادف با شب یکشنبه سیزدهم ماه ربیع الاخر است؛ اما مرحوم کلینی(ره) نیز در کتاب کافی نیز از امام صادق(ع) در این باره روایت می کند که هفتاد و پنج روز پس از رحلت رسول خدا(ص، حضرت زهرا(س) چشم از جهان فرو بست که قول مشهور میان محدثین و عموم شیعیان همین قول است. مرحوم مجلسی(ره) هم از کتاب اقبال الاعمال نقل کرده که جماعتی از اصحاب فرمودند: شهادت حضرت فاطمه(س) در روز سوم جمادی الثانی واقع شده و روی قول مشهور در رحلت پیامبر(ص) که روز بیست و هشتم صفر بوده، فاصله ی آنها همان نود و پنج روز می شود.

حضرت فاطمه زهرا(س) در اثر صدماتی که پس از رحلت پیامبر(ص) و در جریان بیعت گرفتن از حضرت علی(ع) برای ایشان پیش آمد، در حال بیماری بودند تا اینکه روح مطهرشان در سن هیجده سالگی به عالم ملکوت پرواز نمود و شهیده ی عالم شد و در جوار پدر بزرگوارشان آرام گرفتند. شهادت حضرت صدیقه(س) برای حضرت علی(ع) مصیبتی بسیار بزرگ و جبران ناپذیر بود و به راستی کمر علی(ع) را شکست و چنان چه در حدیثی که محدثین بزرگوار شیعه و اهل سنت روایت کرده اند، آمده است هنگامی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، حضرت علی(ع) فرمود: این یک تکیه گاه من بود که فرو ریخت و چون حضرت فاطمه(س) از چشم از جهان فرو بست، فرمود: این هم تکیه گاه دومم.

زبان حال حضرت فاطمه(س) هنگام تشیع جنازه ی خودش در فراق حضرت علی(ع): 

من غربت  تازه ی علی را  دیدم     اشک چو گدازه ی علی را دیدم

وقتی بدنم را به روی دوش می بردند   تشیع جنازه ی علی را دیدم

زبان حال حضرت علی(ع) در فراق حضرت فاطمه(س):

ز فراقت آتش غم کشد از دلم زبانه                ز کجا بجویمت من ز که پرسمت نشانه

به کجا روم پس از این به که درد دل بگویم    که اسیر غم نداند به کجا شود روانه

ز یتیمی حسین و حسن و دو دخترانم        شده خاطرم پریشان چو خراب آشیانه

وصیت حضرت فاطمه(س)

ای علی! ای ولی خدا! منِ فاطمه دختر رسول خدا(ص) که من را به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم، به تو وصیت می کنم که مرا در شب حنوط کن و غسل بده و کفن کن و بر من نماز بگزار و برای دفن و تشیع جنازه ی من هیچ کس را آگاه مکن.

«ابن شبه» روایت می کند پیغمبر اسلام(ص) در بقیع بر سر قبر چهار نفر بسیار می رفت: (حضرت خدیجه(س)، ام رمان مادر عایشه، فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) و چهارمی عبدالله بن مزنی). حضرت فاطمه(س) هم در زمان حیاتش نیز وقتی بر سر قبر پدر بزرگوارش می آمد در بقیع هم بر سر قبور می رفت. روایت است که امام حسن(ع) وصیت کرد اگر نگذاشتند مرا پهلوی جدم دفن کنید، جنب مزار مادرم در بقیع دفن کنید. درد این است که هنوز هم تحقیقات مورخین نتواسته مرقد حضرت زهرا(س) را پیدا کند و شکی نیست و بسیاری محل دفن را بین قبر و منبر پیامبر(ص) می دانند و یا در خانه ی پیامبر(ص) و بعضی در روضه ی پیغمبر(ص) که مرقدی هست و مشبک به فولاد و به ارتفاع دو متر که اطراف آن از شبکه نقره پوشیده است، می دانند خلاصه مرقد مطهر آن بانوی بزرگوار بنا به روایات عدیده در بقیع شناخته شده که محل زیارت شیعیان جهان می باشد و مردم مدینه که روزهای پنج شنبه مرتب به قبرستان بقیع برای زیارت قبور می روند و این سنت از زمان خود پیغمبر(ص) باقی مانده است و صندوق و قبه و بارگاه حضرتزهرا(س) که از زمان خود حضرت امیرالمومنین(ع) که حضرت فاطمه(س) را در آنجا دفن کرده،یکی از زیارتگاهای «صدیقه» است. البته صندوق و قبه و بارگاه و آثار نمای همه ی قبور توسط وهابیها تخریب شده و آثاری از آنها نیست و اکنون قبر حضرت فاطمه(س) در قلب شیعیان جهان«جاودانه» است و هرکس به مدینه می رود، بقیع و اهل قبورش را زیارت می کند و به یاد غربت حضرت فاطمه(س) عقده ی دل باز می کند.

منابع:

_زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت؛ سیدهاشم محلاتی

_منتهی الامال در ذکر تاریخ چهارده معصوم (ع)؛ شیخ عباس قمی

_فاطمه، فاطمه است؛ دکتر علی شریعتی

_بحارالانوار- محمدباقر مجلسی

_الامالی؛ شیخ صدوق

_ریاحین الشریعه؛ ذبیح الله محلاتی

_کشف الغمه؛ علی بن عیسی اربلی 

گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا