مذهبی

ایجاد انگیزه و شوق عبادت در نوجوانان و جوانان

همه اعتقاد داریم که عبادت و بندگی، انسان را از سقوط در منجلاب فساد بازمی دارد، ولی چگونه بندگی و عبادتی؟ چه بسا افراد بسیاری را سراغ داریم که نمازشان ترک نمی شود، ولی از انجام گناه هم ابا ندارند! پس چه نوع عبادتی انسان را از منکر باز می دارد؟ عبادتی که بر بنیاد شناخت و تفکر باشد، یا عبادت تقلیدی، ساختگی و عادتی؟

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، چگونه نوجوان را به عبادت ترغیب و تشویق کنیم، تا از ژرفای جان و دل، عبادت را پذیرا باشد؟ آیا دوست داریم نوجوان به صورت عادت عبادت کنند یا با تفکر و آگاهی و عشق؟!

عبادت واقعی
عبادت واقعی، هرگز با صرف انباشت اطلاعات مذهبی صورت حصول نمی یابد، بلکه با شناخت و حسی مذهبی به انجام می رسد. صرف انباشتن مساله ها و دانسته‌های مذهبی، انسان را پرورش مذهبی نمی دهد و او را به عبادتی که به مبدا اعلی مرتبط می گرداند، رهنمون نمی شود. عبادت واقعی، اعماق روح انسان را به هیجان در می آورد؛ مانند انفجاری که چشمه‌سارهای روحانی را به جریان می اندازد.

بنابر روایت الشیعه، این هیجان می تواند تا فرجام زندگانی در موجودیت او اثر بخشد، اگر چه در دعا و خواستن از خدا، خداوند خواسته او را اجابت نکرده باشد، ولی آن حالت روحانی عالی ممکن است تا آخرین نفس‌های او نیرویی کلان در توجه به خدا به او بخشیده باشد، چنان که پلیدی ها و اعراض از مقام ربوبی، اگر چه یک لحظه باشد، اگر عمیق و ژرف باشد، ممکن است تا آخر عمر انسان را به سقوط بکشاند. (۱)

بنابراین میان دانستن و فهمیدن، یا ارزش گذاشتن و باورکردن فرق است. برخورداری از اطلاعات و محفوظات فراوان دینی لزوما به معنای راغب بودن به ارزش‌های دینی و اعتقاد داشتن به آنها نیست و اگر این وضعیت در خانواده ها و مدارس ادامه یابد، ممکن است به جای ترغیب و تحریک نوجوان در جهت دستیابی به ارزش‌های دینی و عبادت و بندگی به پیشگاه خداوند متعال، آنها را از مقصد دور سازد.

متاسفانه در کتب درسی آموزه‌های دینی صرفا در حد تراکم اطلاعات دینی است و بارش و ریزش پی درپی مفاهیم مربوط به آن در لابه لای کتاب‌های درسی نهفته است و به علاوه اطلاعات و پیام‌هایی که ارائه می شود، غالبا شکلی تکراری، یکنواخت و صوری دارد که نهایتا هدف آن افزایش بیشتر محفوظات است و فرصت یا موقعیتی برای برانگیختن خلاقیت ها، رغبت ها و عواطف دینی در نظر گرفته نشده است و در نتیجه موجب خستگی و دلزدگی نوجوانان از این درس ها می شود. (۲)

این در حالی است که رسالت این درس ها، ایجاد حس مذهبی است و حس مذهبی نه تنها تجلی گاه حضور خداوند در نهاد انسان است، بلکه مظهر عالی‌ترین صفات والای حق تعالی و سایر ارزش‌های عالی انسانی است.

اگر حس مذهبی و فطرت دینی نبود. بشر هیچ توجیهی برای وجود ارزش‌های عالی انسانی؛ چون حق طلبی، عدالت خواهی، مناعت طبع و کرامت نفس، عشق به جمال و کمال و علم و ادب، احسان و سایر انگیزه‌های ارزشمندی که بشر در طول حیات خود از آن دم می زند، نداشته است.

مسلما تربیت دینی ذهن، باید سه ویژگی انتظام، استمرار و استدلال را داشته باشد، چون ساختار تکوینی ذهن به گونه ای است که اگر یافته‌های آن به طور منظم، مستمر و مستدل نباشد، آن را آبستن فهم و درایت نمی کند.

هرچه دامنه معرفت حصولی دین، گسترش یابد، ظهور حس دینی در زندگی نیز توسعه می یابد، به ویژه از آن جهت که انسان معمولی همواره در زندگی عادی نمی تواند، رابطه حضوری خود را با خدا حفظ کند، اما معرفت دینی می تواند این حضور را حفظ نماید و گاهی نیز یافته‌های حضوری یا اوهام و تمایلات درونی مشتبه می شود و در این صورت، ذهن تربیت یافته دینی، با آموزش‌های مستدل و منظم خود می تواند مرز بین حقایق فطری با اوهام و تخیلات را تمایز بخشد.

احساس مذهبی در «اوضاع اضطراری» که انسان از اسباب مادی قطع امید می کند، ظهور بیشتری دارد. وقتی آدمی در عالم برونی با حوادث ناگهانی روبه رو شده و احساس یاس و ترس، وجود او را فرامی گیرد، به عالم درون پناه می برد تا به کانون آرامش لایزال فطری؛ یعنی ذات حق تعالی متصل گردد.

اما اگر آدمی در عالم برون، احساس استغنا کند و امنیت برونی او فراهم شود و به منابع آرامش بخش برونی چون ثروت و قدرت اعتماد نماید، به همان میزان احساس حضوری خداوند در زندگی عادی او تضعیف می شود. به همین دلیل برای آن که حقیقت دین؛ یعنی احساس بندگی و عبودیت به محضر حق تعالی در حیات عادی متجلی شود، لازم است که از طریق ذهن و به طور منظم و مستمر به تحصیل معرفت دینی پرداخته شود. (۳)

پرورش مذهبی فرزندان در تربیت کودکانمان، باید تلاش ورزید که آنان را مذهبی پرورش دهیم نه این که آنان را مذهبی بار بیاوریم، زیرا بین تربیت کردن با بار آوردن فرق است. در پرورش مذهبی، پدر و مادر یا مربی، فقط شوق و شور، کنجکاوی و حس حقیقت جویی نوجوان را افزایش می دهد و مربی از هر گونه آموزش تحمیلی و انتقال مستقیم مطالب و مفاهیم می پرهیزد.

او باید به کودک و نوجوان فرصت دهد سرشت و فطرت خود را کشف کند. هدف تربیت دینی، برانگیختن شوق و رغبت دینی است و نه صرفا انتقال مطالب دینی. (۴)

همین که شور دینی را در کودک و نوجوان پرورش دادیم، بزرگترین تاثیر تربیتی را در ساختار شناختی و عاطفی او ایجاد کرده ایم، اما تلقین و تکرار، تحمیل بایدها و نبایدها، شکل دادن، پدیدآوردن عادت‌ها از حیطه پرورش خارج است و در نتیجه با محدودکردن فعالیت آزاد طبیعی همراه است.

بنابراین، به جای این که کودکان و نوجوانان را به عبادت وادار کنیم، انگیزه عبادت را در آنها به وجود آوریم، تا خود در پی عبادت بروند. اگر چنین شد با تفکر، تعمق و نیاز شدید درونی به دنبال آن خواهند رفت. این چنین عبادتی آنها را از فحشا و منکر باز می دارد، آنها را رشد می دهد و به مراحل عالی معنوی رهنمون می سازد.

بنابراین، برای این که کودکان و نوجوانان ما با روح مذهبی پرورش یابند و با جان و دل عبادت کنند و با روح نماز و سایر عبادات آشنا شوند، والدین باید حس مذهبی کودک را تقویت کنند. نباید کودک و نوجوان را مجبور کرد تا در مجالس مذهبی که خیلی طولانی و خسته کننده است، بنشیند. گاه مشاهده کرده‌ایم که اشخاص با شور و شوق به دعای روح بخش کمیل آمده‌اند، ولی متاسفانه آن قدر این مراسم به درازا کشدیده می شود که نه تنها کودکان و نوجوانان، حتی افراد بزرگسال، به دلیل طولانی بودن آن، دل آزرده می شوند.

نقش والدین
والدین باید با ایجاد سؤالاتی، ذهن کودکان را به جست و جوی جواب‌هایی از درون خویش وادارند تا آنان درباره خدا، انسان، قیامت و عبادت و غیر آن، تفکر کنند و به نتایجی – هر چند سطحی – برسند و بعدا که آن نتایج را برای ما بازگو می کنند، آموزش‌های خود را در قالبی نو، دلنشین و دلپسند و قابل فهم به آنها ارائه دهیم و سپس به آنها فرصت دهیم که درباره گفته‌های ما دوباره فکرکنند.

نباید آنها را زیر بمباران مطالب و اطلاعات قراردهیم، در این صورت هیچ کدام «درونی » نمی شوند. بگذاریم کودکان آزادانه در محیطی معنوی که ما برایشان ایجاد می کنیم، با مسائل مذهبی انس بگیرند. یک کودک آنچه را به طور منظم در محیط خانواده می بیند، نسبت به آن انس پیدا می کند و همین انس اولیه، زمینه را برای پیدایش یادگیری و انجام فرایض دینی در مراحل بعدی فراهم می آورد.

مشاهده عبادت و نمازی که اعضای بزرگتر خانواده به صورت منظم در شبانه روز انجام می دهند، در ذهن و روان کودک نقش می بندد و نوعی انس روحی نسبت به این اعمال و آداب در او به وجود می آورد. با توجه به حس تقلید در کودک، معمولا مشاهده می شود که کودک از دوسالگی، حرکات پدر و مادر را تقلید می کند و برخی کلمات را به طور ناقص تکرار می کند. این حرکات، به تدریج کامل‌تر می شود و کودک گاهی در کنار پدر و مادر به نماز می ایستد.

اگر این حرکات کودک با نوازش و تشویق والدین همراه شود، بر رغبت کودک نسبت به این مسائل افزوده خواهد شد و خاطره شیرینی از آنها در ذهن و روان او باقی می ماند. همین تاثرات روحی و خاطرات شیرین، در آینده کودک و جهت گیری‌های بعدی او بسیار مؤثراست و در واقع اولین سنگ بنای تربیت دینی و الهی کودک، در این سال ها گذاشته می شود.

بنابراین، نباید این قبیل اعمال یا حرکات کودک را بی اهمیت تلقی کرد. این فرصت از نظر ایجاد آمادگی روحی برای شکوفایی ایمان در نهاد کودک، بسیار مغتنم و با ارزش است و والدینی که برای پرورش دینی کودکان خود اهمیت قائل هستند، هرگز این فرصت را از دست نمی دهند. (۵)

البته باید توجه داشت زمانی که کودک با دوستش بازی می کند. نباید او را مجبور کنیم که با ما نماز بخواند و یا برای آنان از ابتدای کودکی تکالیف دینی معین کنیم، که در این صورت، باعث دلزدگی کودک می شود و در نتیجه با عشق و علاقه در پی عبادت نخواهد رفت.

والدین باید زمینه را برای عبادت کودک خود فراهم آورند. خانواده‌هایی که از فرصت دوران کودکی برای این منظور استفاده نمی کنند، در دوران بلوغ و نوجوانی، معمولا با مشکلات جدی مواجه می شوند، زیرا کسی که انجام تکالیف دینی را تا مرحله نوجوانی یا جوانی و بزرگسالی به تاخیر انداخته است، هر چند به موازین دینی معتقد باشند، به علت نبود ممارست عملی و آمادگی روحی، معمولا نمی تواند به راحتی به احکام دینی عمل کند.

اغلب کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمی دهند، به مبانی دینی بی اعتقاد نیستند، بلکه قبلا ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاورده اند و لذا اراده آنها تابع اعتقادات آنها نیست؛ یعنی فاصله و شکافی بین فکر و عمل آنها وجود دارد؛ مگر این که از ایمانی محکم تر و اعتقادی قوی تر برخوردار بشوند، اما با ایمان معمولی و اعتقاد عادی، معمولا غلبه بر مقاومت‌های درونی و نفسانی کار آسانی نیست.

بنابراین، استدلال کسانی که معتقدند کودک پس از رسیدن به حد تشخیص و نوجوانی، باید مسیر خویش را انتخاب کند، به صواب نزدیک نیست. (۶)

خاطره‌های خوشایند
اگر خاطره‌های خوشایند اعمال مذهبی، در دوران کودکی وجود داشته باشد، در دوران نوجوانی آن تجربیات خوشایند به او کمک شایان توجهی خواهد کرد تا نگرش مثبتی به مذهب و آداب مذهبی داشته باشد. البته طبیعی است، فردی که به دوران نوجوانی پا می گذارد، درباره آموخته‌های خود در دوران کودکی دچار شک و تردید می شود.

آنان با دست یافتن به رشد فکری، قدرت تفکر در مسائل و موضوعات اساسی زندگی خود را پیدا می کنند و برای رسیدن به یک نظام فکری و عقیدتی که بتواند پاسخ گوی نیازهای فکری و عاطفی آنها باشد، تلاش می کنند. از سوی دیگر در دوران بلوغ، همزمان با بیدارشدن سایر غرایز و نیازهای روانی، وجدان دینی و اخلاقی نیز در نوجوان بیدار و فعال می شود و او را به تفکر درباره معنویات و حقایق دینی وا می دارد.

به همین علت، یکی از نیازهای اصیل نوجوانان در این سنین، نیازها و انگیزه‌های دینی آنهاست. در این سنین، نوجوان با کنجکاوی و خواست درونی، به دنبال دست یافتن به هویت عقیدتی است، به گونه ای که بتواند در پرتو آن به زندگی روشنی ست یابد. سؤال‌های زیادی در این دوران در باره مسائل فکری و اعتقادی برای نوجوان مطرح می شود و او در پی یافتن پاسخ این پرسش ها به جست و جو می پردازد. (۷)

در این بین، وظیفه والدین است که فرزند خود را به کتاب و مطالعه آشنا کنند، تا آنان در این سنین بتوانند، جواب سؤالات خود را از کتاب‌های مفید به دست آورند، تا راه رشد و ترقی برای آنان باز باشد. و همچنین والدین وظیفه دارند که همیشه با کودک، نوجوان و جوان خود یک رابطه دوستانه داشته باشند، تا آنان بتوانند، آزادانه و راحت نظریات و حرف‌های خود را بیان کنند و والدین آمادگی قبلی داشته باشند که جواب‌های روشن، سازگار با ذهن آنها و در قالب‌های نو و جذاب به سؤالات آنها بدهند.

بنابراین، در آموزش‌های دینی و تشویق به عبادت، باید از روش‌هایی استفاده کرد که حتی پیام ها و مطالب عادی و آشنای دینی و مذهبی در قالب طرح‌های تازه و بدیع و با موفقیت‌های خلاق برای آنها مطرح شود. بدین طریق، حس کنجکاوی و رغبت و تمایل فطری درونی آنان برانگیخته می شود و چون این برانگیختگی با نیازها و کشش‌های روانی-عاطفی در هم می آمیزد، یادگیری واقعی، تغییر رفتار و درون سازی ارزش ها و پیام ها حاصل می گردد.

بر عکس، اگر بهترین و مقدس‌ترین و مهمترین پیام ها و مواد آموزشی و تربیتی را بدون برخورداری از این اصل ارائه دهیم، احتمالا با دلزدگی و وازدگی در کودکان و نوجوانان مواجه می شویم. (۸)

روش‌های تربیتی دیگری که به تحریک حس مذهبی و تشویق به عبادت و بندگی کودکان و نوجوانان کمک شایان توجهی می کند؛ رهاکردن آنان در فضایی مقدس، سیرو سیاحت در آیات هستی، آشنا ساختن با چهره‌های مؤمن و ذاکر، ارتباط دادن او با پدیده‌های اطراف؛ که این همه به او امکان می دهد تا خود از این نشانه‌های به ظاهر سامان نایافته بیرونی، سامان‌یافتگی درون را بیافریند و این، یکی از بهترین و عمیق‌ترین شیوه‌های تربیتی دینی و تشویق به عبادت در کودکان و نوجوانان است. (۹)

پی‌نوشت‌ها

۱ – رک: محمدتقی جعفری، تفسیر مثنوی معنوی، ج ۳، ص ۱۴۲٫

۲ – رک: عبدالعظیم کریمی، رویکرد نمادین به تربیت دینی، ص ۱۱۲٫

۳ – رک: سید مجتبی هاشمی، تربیت و شخصیت انسانی، ج ۳، ص ۳۰٫

۴ – رک: عبدالعظیم کریمی، تربیت آسیب ساز، ص ۲۵٫

۵ – رک: محمدعلی سادات، رفتار والدین با فرزندان، ص ۹۳٫

۶ – رک: همان، ص ۹۶٫

۷ – رک: همان، ص ۱۰۰٫

۸ – رک: عبدالعظیم کریمی، همان، ص ۱۲۹٫

۹ – رک: همان، ص ۱۳۶٫

منبع: پاسدار اسلام؛ شهریور ۱۳۷۶؛ شماره ۱۸۹٫؛ فرض الله قلی زاده کلان

گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کولاک بنویسید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا