انجمنهایی که شادی را به دیگران هدیه میدهند

بسیاری از ساکنان اینجا، معلمان، استادان دانشگاه، صنعتگران و افرادی هستند که در طول دوره فعالیت خود، ثمرات کوچک و بزرگی داشتهاند و حالا به جبر روزگار، در زمانی که دیگر توانایی قبلی را ندارند، تنها ماندهاند.
سجاد تبریزی – روزنامه اطلاعات| در آسایشگاه کودکان دارای معلولیت ذهنی و اوتیسم، همهچیز مرتب و بینقص به نظر میرسد. تجهیزات، امکانات، فضاهای مناسب برای خواب و بیداری، بازی، فضاهای سبز و همه و همه بر اساس اصول مراقبت ایجاد شده است. در آسایشگاه سالمندان نیز همین وضعیت حکمفرماست و پرسنل برای پرستاری و رفع نیازهای سالمندان، بیوقفه در رفت و آمد هستند. با این حال آسایشگاه یک غم بزرگ دارد، غمی که در بهترین شرایط هم در فضا موج میزند و شاید در نگاه نخست دیده نشود: اینجا همه در انتظار هستند و این واقعیت، پنهانشدنی نیست.
این احساس تعلیق برزخی، ریشه در دوری میهمانان آسایشگاه از جامعه دارد، در حس رانده شدن یا حتی بیهوده فرض شدن. چه کودکان و نوزادان دارای معلولیت مغزی و چه سالمندان بستری در آسایشگاه، هر دو در یک خلأ بزرگ اشتراک دارند: ارتباط با جامعه.
بسیاری از ساکنان اینجا، معلمان، استادان دانشگاه، صنعتگران و افرادی هستند که در طول دوره فعالیت خود، ثمرات کوچک و بزرگی داشتهاند و حالا به جبر روزگار، در زمانی که دیگر توانایی قبلی را ندارند، تنها ماندهاند. این موضوع در مورد کودکان دارای معلولیت مغزی دردناکتر است، همانانی که گاهی هیچ تصوری نسبت به بیرون از آسایشگاه و جامعه ندارند؛ شاید صرفا خاطرهای دور و در حال محو شدن.
پیش از این و در روزگار قدیم، اگر کسی از کار میافتاد یا به هر تقدیر تواناییاش را از دست میداد، در خانه و کاشانه، در شهر و محله خود میزیست تا روز آخر، اما دست غریب روزگار و سرعت تحولات، رشد جمعیت و تغییر در سبک زندگی، نیاز به شکلگیری آسایشگاهها را ایجاب کرده، ضرورتی که کتمان شدنی نیست.
پس شاید بهترین کار آن باشد که همزمان با توسعه این مراکز، تلاش کنیم فضای آنجا را به فضای طبیعی جامعه پیوند بزنیم، نه صرفا فضاهای کالبدی، بلکه روح آسایشگاه را. ارتباط با بستریشدگان در آسایشگاهها، سرزدن گاه و بیگاه، اجرای برنامههای مناسب، استفاده از تواناییهای افراد بستریشده و حتی گپ زدن کوتاه با آنها میتواند روح زندگی اجتماعی را در آنجا بزرگ و بزرگتر کند.
آسایشگاهی دلپذیر
فضای سبز زیبا و معماری مناسب، از ویژگیهای آسایشگاه کهریزک البرز است که توجه هر تازه واردی را جلب میکند. کارکنان و کارمندان این مجموعه در بخشهای مختلف با صبر و حوصله مشغول رتق و فتق امور بستریشدگان هستند و همهچیز درست به نظر میرسد.
دکتر افشین وجدانیروشن، مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک البرز در مورد خدمات مجموعه میگوید: در این آسایشگاه مصفا، مرکز جامع نگهداری و توانبخشی شبانهروزی معلولان جسمیحرکتی و بیماران ام.اس، مرکز نگهداری از کودکان معلول ذهنی، مرکز آموزش و نگهداری کودکان اوتیسم، آسایشگاه و مرکز جامع توانبخشی سالمندان مردان و زنان به صورت مجزا، سوییت سالمندی و درمانگاه تخصصی برای میهمانان وجود دارد.
وی میافزاید: گروههای خیریه به صورت کارناوال به بهانههای مختلف از جمله جشنهای ملی و مذهبی به خیریه میآیند و برای میهمانان ما برنامه اجرا میکنند.
داوطلبان نیکوکار نیز با حضور در آسایشگاه هر کدام با توجه به هنر و توانایی که دارند فعالیت میکنند؛ از جمله آرایشگران یا افرادی که برای غذادادن به کودکان یا استحمام افرادی که توانایی حمام رفتن را ندارند داوطلب میشوند.
وجدانیروشن با اشاره به غیرانتفاعی بودن مجموعه کهریزک تأکید میکند: هیچ نهاد حامی و هیچ بودجهای به جز کمک خیرین نداریم و همه خدمات با توجه به حمایتهای مردمی ارائه میشود.
خنده بعد از مدتها
گرچه تلخی فضای آسایشگاه با همکاری و همیاری کارکنان و مدیریت تعدیل میشود اما آنچه ساکنان آسایشگاهها نیاز دارند، ارتباط است. جمعیت حمایتی «روزنه امید»، یکی از گروههایی است که سعی دارد ارتباط میان آسایشگاه و بیرون را برقرار کند، با محوریت شادی.
در یک روز سرد پاییزی که این گروه، مشغول اجرای برنامهای شاد و تعاملی برای سالمندان و کودکان بود، به آسایشگاه رفتیم. ساکنان آسایشگاههای سالمندان، عموما با شنیدن صدای موزیک خود را به سالن میرسانند، آنهایی که قری خشکشده در کمر دارند خوشحالترند، به سرعت خود را به مرکز جمعیت نزدیک میکنند و با مولانا و محسن چاوشی همراه میشوند: آمد بهار جانها، ای شاخ تر به رقص آ!
خانم جوانی که مادرش در آسایشگاه بستری است با خوشحالی از شادی و همراهی مادرش در اجرای مراسم فیلمبرداری میکند. او میگوید: واقعا خوشحالم که میبینم این جوانان به جای آن که انرژی خود را در خیابان صرف کنند، به اینجا میآیند. هم خودشان خوشحالند و هم حال سالمندانی که اینجا تنها ماندهاند خوب میشود، انرژی میگیرند و برای روحیهشان خوب است.
این خانم جوان میافزاید: طی سال گذشته، خنده مادرم را ندیده بودم. امروز بعد از یک سال دیدم که میخندد و این نشان میدهد اعضای این گروه در کارشان موفق هستند. به نظرم حالا که جامعه بیش از هر زمان دیگری به جشن و شادی نیاز دارد، یکی از بهترین کارها میتواند شاد کردن دل آسایشگاهنشینان باشد.
تقسیم شادیها
۱۶ سال تلاش برای شاد کردن، افتخاری است که مجید نصیری، مدیرمسئول این جمعیت حمایتی به آن میبالد.
در این سالها اعضای گروه با هزینه شخصی و کمکهای مردمی، به اجرای برنامههای شاد موسیقی در مراکز بیمارستانی و آسایشگاهها پرداختهاند، به ویژه برای کودکان.
وی میگوید: از سال ۱۳۸۸ فعالیت خود را با هدف گسترش شادی آغاز کردیم. ما برای کودکان کار، کودکان سرطانی، سالمندان، بیماران اعصاب و روان و کودکان بیسرپرست جشن میگیریم.
اعضای گروه از اقشار مختلف هستند، پزشک، کارمند، فروشنده و… نکته مهم ایناست که بچهها با عشق و با هدف شاد کردن دور هم جمع میشوند، نه چیز دیگر.
نصیری میافزاید: دل ما با خوشحالی دیگران شاد میشود. وقتی به بازدید و اجرای برنامه میرویم با هزینه شخصی، مواد شوینده، بهداشتی، خوراکی یا کادو تهیه میکنیم.
برکت دعای خیر
محمد عربی، جوان کارمندی است که در اکثر ویدئوهای منتشرشده از گروه روزنه امید، پرانرژی و پرتحرک وارد اتاقهای بیماران میشود و با توانایی خود، بیماران و سالمندان را به وجد میآورد. او از ۱۳ سال همراهی با گروه، ابراز خوشحالی میکند و میگوید: به نظرم زیباترین حس دنیا و چیزی که باعث شده حالم خوب و زندگیام رو به روال باشد، این است که برکت دعای خیر مادران، پدران یا کودکان را پشت سرم حس میکنم؛ کسانی که اندکی شادشان کردهام.
مادربزرگ کودکان کار
«مامان گلی»، تصویر تمامنمایی از یک مادربزرگ ایرانی با گیسوان سفید و لباسهای گلگلی است؛ یکی از پرشورترین اعضای گروه روزنه امید. ۴۳ سال تدریس ژیمناستیک، باعث شده که امروز بتواند پابهپای جوانترها در ایجاد شور و هیجان مشارکت کند. او در معرفی خود میگوید: پریوش قائممقامی هستم، ۱۵ ساله از تهران! معروف به مامان گلی. حدود ۱۲ سال است که با روزنه امید کار میکنم و خیلی خوشحالم از این که به جاهای بسیار قشنگی میرویم، دیدار با بچههای اوتیسم، سرطانی، کودکان کار، بانوان بدسرپرست یا بیسرپرست و…
سماعزنی از زادگاه مولانا
جاسم تاجیک، سماعزن افغانستانیالاصل، ۱۹ ساله و متولد ایران، یکی دیگر از اعضای گروه روزنه امید، خود از کودکان کار است. هنر او در سماعزنی، آسایشگاه را به وجد میآورد، دف به دست میچرخد و میچرخد و شادی را میان همه حضار میپراکند.
وی میگوید: یک سال است با روزنه امید همکاری میکنم. در میدان شوش مشغول به کارم و در عین حال شبها در یک تئاتر کمدی موزیکال اجرا دارم.
جاسم در مورد حضورش در گروه روزنه توضیح میدهد: اولین مراسمی که برای اجرا رفتم برای کودکان کار بود. خیلی خوشحال شدم که توانستم برای آنها برنامه اجرا کنم، چون شادی شان را حس میکردم.
موزیک، محور برنامه
برنامههای شاد گروه روزنه امید برای کودکان و سالمندان، عموما با جشن و موسیقی همراه است، برنامهای که خستهترین بیماران را به وجد میآورد. صدای ساز در آسایشگاه کودکان کمتوان ذهنی، بچهها را به جنب و جوش وامیدارد و آنهایی که پیشتر برنامههای مشابه را دیدهاند به سرعت دور گروه موزیک جمع میشوند.
سندروم داونیها فعالتر از دیگران به همراهی با گروه میپیوندند و اعضا تخت به تخت به بیماران سر میزنند.
مجتبی پناهی، نوازنده پرکاشن و مسئول موزیک گروه با اشاره به حضورش در آسایشگاه کهریزک میگوید: خوشحال و مفتخرم که در اینجا برنامه داشتیم، کلی انرژی خوب دادیم و کلی انرژی خوب گرفتیم.
وی از این که روزنامه اطلاعات بهعنوان یک رسانه رسمی از اقداماتشان گزارش تهیه میکند خوشحال است و میگوید: اولین بار است رسانهای رسمی ما را همراهی میکند!
هزینه عضویت: مهربانی
بسیاری از اعضای گروه، پس از آشنایی با برنامهها به آن پیوستهاند، بدون چشمداشت و صرفا برای مشارکت در کار خیر. فرید کاظمی، مدیر روابط عمومی جمعیت روزنه امید میگوید: دوستان ما کاملا دلی مشارکت دارند و نهتنها دستمزدی دریافت نمیکنند، بلکه عموما برای بهبود برنامه، هزینه هم متقبل میشوند.
وی میافزاید: هر کسی که بخواهد عضو گروه شود و به ما افتخار میزبانی بدهد، میتواند در شبکههای اجتماعی ما را دنبال و همراهی کند، عضویت در گروه ما هیچ هزینهای ندارد، به جز داشتن قلبی مهربان!
گردآوری: کولاک
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت مجله کولاک بنویسید.



